نویسنده: مونا مسعود لواسانی | کارشناس ارشد معماری منظر، دانشگاه تهران
شهر که میگوییم، دنیایی از معنا در پس آن است. خاطرهای از شهر که یادمان میآید، انگار دوباره در همان میدان و خیابانی ایستادهایم که سالها پیش از آن گذر کردهایم. آن خیابان و در و دیوارش را با تلخی و شیرینی همان لحظهها دوباره میچشیم، گاه دلتنگ دیدارش میشویم؛ همان پارک، همان پاتوق و جمع دوستی. بابت همین پیوندها، گاه به نقاطی از شهر مثل خانه خودمان حساس میشویم. میخواهیم اگر ما هم نبودیم آن فضاها و مکانها تا ابد باقی بمانند. نقاطی که حافظه جمعی مردمان یک شهر را اینگونه بهم پیوند بزند، سالها طول میکشد تا شکل بگیرد و میشود میراث نسلها و سندی برای اینکه در این شهر زیستهاند و با هم بودن را تجربه کردهاند. «گذر فرهنگ و هنر پارک لاله» میراثی است که امروز در خطر است، اگر هرچه سریعتر برای آن کاری نکنیم…
موضوع فضای شهری و تولید آن در تاریخ اندیشه شهرسازی سابقه طولانی دارد و عمرش تقریباً به عهد باستان میرسد.در این دوران، سازمان فضایی شهر نتیجه عمل اجتماعی و سیاسی در قلمرو عمومی بود (پارسی،۱۳۸۱: ۴۲).در تاریخ ایران نیز فضاهای شهری نقش بسیار مهمی در زندگی فردی و جمعی مردم داشت و بسیاری از فعالیتهای گروهی و گذران فراغت و تبادل اطلاعات و تجربیات با تماسهای چهرهبهچهره صورت میگرفت (سلطانزاده،۲:۱۳۸۵ ). شهرسازی مدرن با بیتوجهی به مسائل کیفی و بهویژه تأکید بر نقش اتومبیل و نادیدهگرفتن نیازهای واقعی مردم با شکست روبهرو شد (حبیب، ۱۳۸۵: ۲۸). پیش از این دوران، فضاهای شهری محل ملاقات و گفتوگوی شهروندان و برقراری ارتباط با یکدیگر بود؛ اما در دوران معاصر، محیطهای شهری دیگر نقش حوزههای فرهنگی را ندارند و این سبب قطع رابطه اجتماعی و نادیدهگرفتن فرهنگ و سنتهای جوامع شده است. مشکلات و صدمات این دیدگاه بر هویت جوامع، متفکران را بر آن داشت که به طراحی فضاهای باز شهری برای عملکردهای مختلف بپردازند (رحیمی، ۱۳۸۵: ۵۸). غنیترین نوع فضای باز شهری، «فضای جمعی» است که در پس آن جامعه تولید میشود. «فضای جمعی» فضای شهری زندهای است که استفادهکنندگان از آن هویت، سلیقه و دغدغههای مشترکی دارند. این فضاها که در مقیاس انسانی و پیادهمدار درک میشوند، عموماً با تنوع کاربری بدنه اطراف خود، طیف متنوع مخاطب در ساعات شبانهروز را جذب میکنند. تداوم حضور گروههای دوستی و همسایگی در این فضا باعث احساس امنیت و در نهایت تعلقخاطر و تولید خاطره جمعی میشود. در دوران مدرن شکلگیری تهران، از ایجاد فضاهای جمعی بهصورت برنامهریزیشده غفلت شد و آنچه امروز در گوشه و کنار شهر در حکم فضاهای جمعی فرهنگی، اجتماعی، تفرجی و … شناخته میشود، غالباً بهصورت خودجوش و به مرور زمان شکل یافتهاند؛ بنابراین تعداد محدود این فضاهای موجود و موفق در سطح شهر باعث میشود از آنها بهعنوان ظرف ارزشمند انباشت سرمایه اجتماعی نام بردهشود. یکی از این فضاها، «گذر فرهنگ و هنر» یا «بازارچه خوداشتغالی» پارک لاله است که برای همسایگان یک پاتوق محلی، برای منطقه ۶ یک فضای فراغتی و برای مردم تهران، دانشجویان دانشگاه تهران و مراجعان دو موزه مجاور، یک فضای مکث گرم و خودمانی است؛ اما متأسفانه در سالهای اخیر، به دلایل مدیریتی و اختلافات مالکیتی کیفیت و سمتوسوی زندگی آن به مخاطره افتاده و لازم است مدیریت شهری برای حفظ و هدایتش تصمیمی صحیح و کارشناسانه به کار گیرد.
[divider]گذری که بود…[/divider]
محدوده شمال محور انقلاب تا خیابان فاطمی، حدفاصل خیابان کارگر تا ولیعصر بهدرستی در طرح جامع تهران بهعنوان «پهنه فعالیتهای مدرن» انتخاب شده است. بهعنوان مثال اراضی مجاور پارک لاله، به دلیل وجود موزه هنرهای معاصر، موزه فرش، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و … یادآور ورود هنر مدرن در دهه ۴۰ به جامعه ایرانی است که به بخش روشنفکر اجتماع تعلق داشت. با توسعه تهران و استقبال مردم از فضای جمعی مجاور دانشگاه تهران، «گذر فرهنگ و هنر» برای کنترل فضاهای جمعی در شمال موزه هنرهای معاصر احداث شد. با برگزاری جلسات نقد و بررسی آثار هنری و نشستهای فرهنگی و اجتماعی حس مکان تقویت و به تدریج این فضا به فضای جمعی قشر فرهیخته تبدیل شد(URL1). پس از رکود فضاهای عمومی شهر در سالهای اولیه پس از پیروزی انقلاب، طی دهه ۱۳۷۰ فضاهای عمومی شهر مجدداً توسعه یافت. مهمترین فضاهای عمومی تهران معاصر شامل مراکز خرید، بازارچهها، کافهها و رستورانها، فرهنگسراها وباشگاههای ورزشی است (میرمقتدایی،۱۳۸۸: ۱۱). مکان یادشده نیز پس از انقلاب و در پایان جنگ (سال ۶۸)، طی تفاهمنامه دو وزارتخانه با ایجاد غرفههای کوچک هنری، بهعنوان یکراه حل برای بیکاری جوانان به مرکز خوداشتغالی وزارت کار تبدیل شد. ابتدا مقرر بود هنرمندان در غرفههایی با طرح منظم و یکپارچه در بازههای سه ماهه، آثار خود را به فروش و نمایش بگذارند (مختاباد،۱۳۹۰). بخشی از هنرمندان انجمن خود را بهعنوان یک NGO در وزارت کشور به ثبت رساندند. اوقات فراغت مردم پس از گشتوگذار در پارک با تماشا و خرید صنایعدستی غنیتر شد و بسیاری از جوانان محلات اطراف، درکلاسهای آموزشی نقاشی، خط یا موسیقی بازارچه شرکت کردند.
[divider]بازارچهای که شد…[/divider]
پس از آنکه وزارت کار این عرصه را با مساحت تقریبی ۶۰۰۰ مترمربع و با سطح ۲۵۰۰ مترمربعی غرفهها در سال ۸۰ به هنرمندان واگذار و از خود سلب مسئولیت کرد، مشکلات بازارچه آغاز شد. در طرح اولیه، این اراضی برای نگهداری گنجینه آثار و توسعه موزه هنرهای معاصر درنظر گرفته شده بود که موزه همچنان پیگیر این حق خویش توسط وزارت ارشاد است. هماکنون شهرداری باهدف بازگرداندن این اراضی به شهر، سالهاست با قطع خدمات شهری قصد تعطیلی بازارچه را دارد (URL2). رأی کمیسیون ماده ۱۰۰ شهرداری نیز مبنی بر تخریب بازارچه است. مطابق شنیدهها از مسئولان منطقه، طرح آتی برای اراضی، الحاق آن به پارک و فضای سبز است و در اسناد بالادست، کاربری فرهنگی برای آن توصیهشده است۱. شهرداری در سالهای گذشته چندبار حرکات ضربتی هم برای اجرای این حکم داشت اما با مقاومت اهالی گذر روبهرو شد. به عبارتی برخورد قهری و به رسمیتنشناختن وجود این فضای جمعی از سوی مدیریت شهری نهتنها باعث حل مسئله نشد، بلکه مسائل دیگری نیز ایجاد کرد. اگرچه انسجام هنرمندان قدیمی و غرفهداران در تأمین برق گذر از موزهی فرش با هزینه خود و خرید آب با کانتر برای انجام نظافت عمومی بازارچه را در ۱۵سال گذشته سر پا نگه داشته است، اما دخل و تصرف در فرم و ابعاد غرفهها و کانکسهای جدید در نبود یک متولی واحد نظم قبلی را در هم ریخت و باعث کاهش عرصه عمومی به نصف و آلودگی محیطی و بصری، متروکماندن برخی غرفهها و فرسودگی کالبدی شد تا آنجاکه گذر اکنون چهرهای شبیه به بازارهای تاناکورای مرزی دارد! سال گذشته برخی غرفهداران با دریافت مبلغی بهعنوان حق کسبوکار از شهرداری، بازارچه را ترک کردهاند. اکنون بیم آن میرود روحیه فرهنگی و هنری که در حاشیه دو موزه جریان دارد، به تدریج در سایه اجناس چینی و نامرتبط از بازارچه رخت بربندد که پیامد آن تغییر مخاطبان و تضعیف این فضا است.
[divider]اگر در دیده مجنون نشینی …[/divider]
فضای جمعی با بههمدوختن خاطرات نسلها، معنای شهر را تداوم میبخشد (منصوری، ۱۳۸۸)؛ «معنای شهر»دقیقاًً همان معنای قدرتمندی است که نظریههای شهرسازی به دنبال فرمولی برای تولید آن هستند. وجود انسان مهمترین عامل معنادهنده به مکان است. در حالی که مدیریت شهر تهران برای تولید کیفیت کالبدی به امید خلق فضای جمعی از «هیچ» حاضر به پرداخت هزینههای هنگفتی چون پیادهراه ۱۷شهریور است، اینجا لایهلایه رویدادها و خاطرات خوب مردم، بار معنایی مکان را چنان تقویت کردهاند که زشتی و آشفتگی فیزیکی به چشم نمیآید. به جرئت میتوان گفت مهمترین عامل تداوم جریان زندگی گذر فرهنگ و هنر، فشار افکار عمومی و علاقه مردم به حفظ این فضای جمعی است. احساس تعلقخاطر و امنیت، وجود گروههای دوستی و رونق زندگی شبانه این بازارچه، هریک از کیفیات بالای فضاهای شهری هستند که دستیابی به آنها در تمام شهرهای دنیا بهعنوان یک هدف دنبال میشود. در اینکه شهرداری تهران برای تقویت جامعه مدنی و ارتقای کیفیت کالبدی شهر در پروژههای ساماندهی فضاهای شهر تلاش میکند، شکی نیست؛ اما شاید بتوان با دنبالکردن جریان زندگی شهر در مکانیابی فضاهای جمعی به نتایج بهتری دست یافت. این بازارچه به پاتوق مشترک دانشجویان دانشگاه تهران بر سر راه خوابگاههای کوی امیرآباد تبدیل شده است؛ گرچه کمی آنطرفتر، سنگفرش پیادهراه برادران مظفر کیفیت بهتری داشته باشد. درحالیکه امنیت پارک لاله، پشت نردههای بازارچه با نصب چراغ و گشت دائمی حفظ میشود، اینجا میتوان تا پاسی از شب در میان گروههای دوستی جوانان و سالمندان آرامشی شبیه حضور در میان آشنایان خود داشت. شهر ما چنان از فقر عرصههای عمومی در رنج است که شهروندان برای هر قرار ملاقات یا گشتوگذاری- اگر داخل خودروی خود را ترجیح ندهند- ناچار به پرداخت هزینه رستورانها و کافیشاپهایی هستند که هر روز هم گرانترمیشوند؛ اما اینجا، محیط امن و خوشنامی است که هر نوجوان و جوانی میتواند ساعتی به گشتوگذار در میان اجناس هنری بپردازد و با یک بستنی، کاسه آش یا لقمه خانگی مدتها از گفتوگو با دوستانش لذت ببرد، بدون آنکه والدین نگرانی از حضور فرزندان در فضایی ناهنجار داشته باشند. بنابراین بازارچه پارک لاله مصداقی کامل از فضایی است که درجه مطلوبیت آن بیش از شاخصهای فیزیکی، متأثر از بار معنایی و منظر ذهنی آن نزد شهروندان است و نمیتوان تنها با قوانین و لکههای رنگی نقشههای طرح تفصیلی درباره آن تصمیمگیری کرد.
[divider]به خاطره مشترک و خواست شهروندان احترام بگذاریم[/divider]
نگارنده با رویکرد طراحی برای مردم و به همراه آنها، با یک نظرسنجی در تابستان ۱۳۸۹ و نیز رعایت استانداردهای نمونهگیری به نتایجی دستیافت که با مفاهیم و مبانی نظری فضاهای جمعی شهرهای دنیا مطابق است. در این نتایج، بهرغم تمامی نواقص کالبدی و محیطی، درصد بالایی از مراجعان همچنان از گذران اوقات فراغت خود در بازارچه رضایت دارند. توصیفات مردم از این فضا با اصلیترین ویژگیهای فضای جمعی تشابه دارد. مزایای این بازارچه در نظر مردم عبارت است از:
۱. داشتن دسترسی مناسب در محله و شهر و آشنایی مردم با پهنه مرکزی پایتخت
۲. حضور طیف گسترده مخاطبان از اقشار دانشجو و فرهیخته تا نوجوانان، بازنشستگان و زنان خانهدار در ساعات مختلف شبانهروز
۳. تنوع بافت شهری محدوده شامل مسکونی، فرهنگی، اداری و آموزشی و… و نیز تنوع خدمات و فعالیتهای بازارچه (صنایعدستی، کتاب و آثار موسیقی، پوشاک، اغذیه و گلوگیاه)؛ البته فعالیت برخی غرفهها از نام گذر منحرف شده که مدیریت منسجم و دائمی آن میتواند این تغییرات را به حداقل برساند.
۴. بهرهمندی از کیفیت مطلوب فضای سبز با مجاورت پارک لاله و محوطه دو موزه. اگرچه دید به این فضاها در حال حاضر با تلی از آهن و سیمان پوشیده شده، اما تأثیر این مجاورت رامیتوان در یک طرح ساماندهی تقویت کرد. مطالبات مردم برای نظم غرفهها، نظافت عمومی و کیفیت مبلمان شهری حاکی از قصد آنها برای حضور بیشتر در فضا و میل به تداوم عملکرد آن است. نیمی از مراجعان گذر در این نظرسنجی اعلام داشتند که بهصورت روزانه یا هفتگی و برای دیدار با دوستان به بازارچه میآیند. این به معنای شکلگرفتن هسته گروههای کوچک اجتماعی است. وجود تعلقخاطر و هویت مشترک از شاخصههای پایداری بافتهای شهری قلمداد میشود که نمیتوان آن را در اینجا نادیده گرفت. و در آخر مراجعان از سالهای عمر این فضا، خاطرات مشترکی دارند و در پاسخ به سؤال درباره تعطیلی آن، با کلماتی نشانگر تعلق خاطر، برآشفته پاسخ میدهند که: «پس ما بعدازظهرها کجا برویم؟»، «خواهش میکنم به اینجا دست نزنید»، «از بچگی به اینجا میآمدم و از آن خاطره دارم»، «اینجا تنها دلخوشی ساکنان این محله است»، «خسته نمیشیم هرچی میگردیم»، «اینجا تنها جایی در مرکز شهر است که میتوان با آرامش نشست!» و …
[divider]سایه دعوا بر سر شادی مردم[/divider]
فضای شهری، جزئی از ساخت و ارگانیسم زنده شهر است که با شرایط اجتماعی و اقتصادی در حال تغییر مرتبط است. محیط اجتماعی فضاهای شهر دربردارنده مجموعه روابط مردم است (پارسی،۱۳۸۱: ۴۳). گذر فرهنگ و هنر نیز بهعنوان یک فضای شهری باید برای فعالیتها و روابط موجود آن سازمان یابد. درست است که مسائل حقوقی و مالکیتی این عرصه باید مطابق قانون حل شود، اما لازم است وزارت ارشاد، شورای شهر و شهرداری در ارائه راهحل برای این عرصه منافع شهروندان را بیش از منافع خود در نظر بیاورند. شاید تخریب این بازارچه و الحاق آن به پارک لاله، سرانه فضای سبز شهر را افزایش دهد؛ اما تنها فضای جمعی موفق محدوده را از بین خواهد برد. ۲۷ هکتار فضای سبز مجاور گذر هرگز نتوانسته در این سالها نقش آن را ایفا کند. دوره ارزشمندی فضاهای سبز و باز بهمثابه«موزه گیاهان» سر آمده است و امروزه پارکهای دنیا در ترکیب با فعالیتهای فرهنگی و خدماتی بهعنوان فضای جمعی طراحی میشوند.گرچه کیفیت سیمای شهر اهمیت دارد، ولی پارکهایی با طراحی مطلوب، راهحل تمام مسائل و مشکلات شهرها نیست. جامعه امروز به فضاهای فراغتی با تنوع موضوع و کاربری و بار آموزشی نیاز دارد. مجاورت بازارچه با دو موزه مهم ملی، استفاده از آموزههای تجارب موفق پارکهای موضوعی را نیز گوشزد میکند. حقوق و نظر موزه هنرهای معاصر و موزه فرش با تعمیم بخشی از نمایشگاهها و برنامههای دورهای آنها به فضای بازارچه قابل تأمین است. هنوز هم بخش عمدهای از غرفههای خوداشتغالی به فعالیتهای هنری و فروش صنایعدستی میپردازند. رقابتیکردن این جریان و حمایت از آنها با حذف فعالان غیرمرتبط میتواند کارکرد گذر را هرچه بیشتر به نام خود نزدیک کند. ارائه آثار دانشجویان رشتههای هنری در قالب مسابقات یکروزه نقاشی یا اجرای موسیقی و تئاتر میتواند باعث جذب مخاطبان خاص از میان قشر هنری و فرهنگی جامعه شود و گونهای فضای جمعی موضوعی را شکل دهد.
صفحهی اصلی پروندهی «فضای جمعی»
[divider]منبع[/divider]
فصلنامه معماری و شهرسازی همشهری معماری شمارهی ۳۰ | تهرانشهر