راهنمای طراحی شهری برای دیکتاتورها / «میدان»ها و بعد انقلابی فضاهای عمومی

اوکراین عرصه تقابل دو نگرش گرایش به شرق و گرایش به غرب است؛ «میدان استقلال» کی‌یف که عرصه نزاع این دو گروه در شورش‌های اوکراین بود توسط گروه‌های متمایل به غرب «میدان اروپا» نام گرفت.

نویسنده: مت فورد
مترجم: مسعود تقوی | دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایران


در اعتراضات چند سال اخیرِ نقاط مختلف جهان بارها نام «میدان» تکرار شده است؛ این مقاله توضیح می‌دهد که چگونه طراحی شهری امکان مشارکت‌های عمومی خصوصا برای اعتراضات گروهی را فراهم می‌کند و چگونه حکومت‌های توتالیتر با علم به این موضوع با تهدید یا گستردگی شدید میدان رفتارهای اجتماعی را کنترل می‌کنند.

اوکراین به بزرگی تگزاس است، اما در زمان اعتراضات این کشور، حرکات تظاهراتی تنها از ده بلوک شهری شروع شد. نام این حرکات، یورومیدان (Euromaidan)، لغتی ابداعی است از ترکیب «یورو» (Euro) -که مبین خواست معترضان برای حرکت به سمت اتحادیه اروپا و دوری از روسیه- و کلمه‌ی اوکراینیِ «میدان» (که از فارسی و عربی به این زبان وارد شده است). اما این کلمه خیلی بیشتر از فقط نام یکی از محل‌های تظاهرات در میدان استقلال کی‌یف است. با اینکه اوکراین به لحاظ جغرافیایی در اروپا قرار دارد اما برای بسیاری از تظاهرکنندگان اروپا یک ایده و انگاره‌ است، انگاره‌ای که «دموکراسی واقعی در آن تحقق یاقته، پلیس قابل اعتماد دارد و حقوق بشر رعایت می‌شود». میدان نشان از پدیده‌ای جهانی دارد؛ «میدان عمومی» مرکزی برای جلوه‌ی حضور عمومی و اعتراض و نبود میدان –یا دستکاری عمدی آن- راهی برای خفه کردن مخالفان توسط حاکمان به وسیله طراحی شهری است.

اوکراین عرصه‌ی تقابل دو گرایش به شرق و گرایش به غرب است؛ «میدان استقلال» کی‌یف که عرصه نزاع این دو گروه در شورش‌های اوکراین بود توسط گروه‌های متمایل به غرب «میدان اروپا» نام گرفت.

مرکز همه‌ی انقلاب‌ها میدان‌های عمومی نیست، اما بیشتر انقلاب‌های اخیر در چنین جاهایی رخ داده‌اند که شامل چند انقلاب در جمهوری‌های شوروی سابق می‌شود. انقلابیون گرجی در سال ۲۰۰۳ در جریان انقلاب گل رُز، ادوارد شواردنادزه را از میدان آزادی تفلیس از ریاست‌جمهوری برانداختند. معترضان قرقیزستانی در سال ۲۰۰۵ میدان آلاتو (Ala-Too) را از دست پلیس گرفتند و بلافاصله به کاخ ریاست‌جمهوری یورش بردند و رئیس‌جمهور عسکر آقایف را سرنگون کردند. انقلاب نارنجی سال ۲۰۰۴ در اوکراین در همین میدان استقلالی اتفاق افتاد که در ۲۰۱۳ معترضان با نیروهای دولتی درگیر بودند. آنها رئیس‌جمهور ویکتور یانوکوویچ را مجبور به برگزاری انتخابات زودهنگام و بازگشت به قانون اساسی سال ۲۰۰۴ کردند.
در طول انقلاب‌های عربی میدان نیروی تازه‌ای یافت. نویسنده‌ای در روزهای پرشور انقلاب مصر، کمی پس از سقوط حسنی مبارک در سال ۲۰۱۱، به‌خوبی توضیح می‌دهد که چگونه میدان التحریر بیانگر خفقان گسترده‌تری است که بر جامعه‌ی مدنی مصر حاکم بود. این میدان در قرن نوزدهم میلادی براساس طرح «پاریس بر رود نیل» در شهر قاهره ساخته شد و نام آن پس از آن‌که کانون انقلاب‌های ۱۹۱۹ و ۱۹۵۲ مصر بود، به التحریر (آزادی) تغییر کرد:

«التحریر در چند هفته‌ی اخیر تبدیل به یک میدان عمومی واقعی شده است. پیش از آن فلکه‌ای بزرگ و شلوغ بود. محدودیت‌های آن نیز نتیجه‌ی طراحی سیاسی آن است، سیاست‌هایی که نه‌تنها مردم را از جمع شدن در میدان منصرف می‌کند، بلکه مانع آن نیز می‌شود. طبق قانون وضعیت اضطراری –که از زمان به قدرت رسیدن مبارک در سال ۱۹۸۱ برقرار شد و هنوز پابرجاست- اجتماع چند نفر در میدان ممنوع و دلیل کفای برای دستگیر شدن بود؛ مانند همه‌ی مستبدان، دولت مبارک قدرت یک میدان عمومی واقعی را می‌شناخت، جایی که مردم ملاقلات می‌کنند، معاشرت می‌کنند، تفرج می‌کنند، جمع می‌شوند، اعتراض می‌کنند و ایده‌های خود را به اشتراک و اجرا می‌گذارند؛ می‌توان دریافت که یک میدان واقعی، مظهری فیزیکی دموکراسی است. میدان التحریر «واقعی» تهدیدی برای امنیت رژیم شناخته می‌شد، در نتیجه طی سالیان دولت طراحی شهری را به عنوان یکی از اصلی‌ترین ابزارهای منصرف کردن از دموکراسی، اتخاذ کرده است.

این سیاست‌ها در التحریر به صورت نصب نرده و تقسیم مساحت‌های باز به قطعات چمن و پیاده‌رو ظهور کرد. برای مثال، بخش بزرگی از میدان که روبه‌روی موزه مصر بود تا سال‌های ۱۹۶۰، پلازایی از چمن و راه‌های متقاطع و فواره‌ای بزرگ بود. در طول روز خانواده‌ها و دانش‌آموزان اینجا جمع می‌شدند؛ همچنین محل ملاقات عشاق در قلب شهر بود. ولی در دهه ۷۰، دولت منطقه را محصور کرد و هیچ‌گاه توضیحی روشن برای سرنوشت این محل دوست‌داشتنی نداد. اهالی قاهره گمان می‌کردند برای ساخت مترو یا زیرسازی پروژه‌های دیگری بسته شده است. در دهه پیشین اعلامیه‌ای که توضیح می‌داد پارکینگ طبقاتی در اینجا ساخته می‌شود، نصب شده بود. در طول تظاهرات، وقتی معترضان حصار را برای ساخت سنگر کندند، نمایان شد که هیچ پروژه‌ای آنجا حتی شروع نشده و منطقه تنها برای جلوگیری از ایجاد اجتماع‌های بزرگ محصور شده بود».

طرح کلی قاهره، میدان التحریر را به بهترین مکان برای آغاز انقلاب تبدیل کرده است. واقع در مرکز بزرگ‌ترین شهر مصر، نزدیک به مجلس مصر، مقر حزب سیاسی مبارک، کاخ ریاست‌جمهوری، چندین سفارت‌خانه و هتل‌های پر از خبرنگارهای بین‌المللی که آماده پخش فیلم‌های تظاهرکنندگان به جهان بودند. پس از برکناری مبارک، میدان‌های عمومی در دیگر کشورهای عربی نیز به رزمگاه انقلابیون تبدیل شد.
در لیبی، میدان اصلی طرابلس به نمادی از انقلاب ۲۰۱۱ این کشور تبدیل شد. نام اصلی آن در زمان حاکمیت استعماری ایتالیا «پیازا ایتالیا» (Piazza Italia) بود و پس از آن در دوران حکومت سلطنتی به «میدان آزادی» تغییر نام داد که در زمان معمر قذافی در پی افکار سیاسی او به «میدان سبز» تغییر داده شد. دولت انتقالی بی‌درنگ نام این میدان را به یاد افرادی که در جنگ داخلی علیه رژیم قذافی کشته شده بودند، به «میدان شهدا» تغییر داد.

میدان التحریر قاهره قلب تپنده‌ی انقلاب علیه حکومت خودکامه مبارک بود.

اما همه‌ی میادین از حرکات انقلابی‌ای که معروفشان کرده است، جان سالم به در نبردند. معروف‌ترین میدان بحرین سرنوشتی یکسان با قیامی که زمانی آن را در بر گرفته بود، پیدا کرد. پس از آن که راه‌پیمایان «میدان مروارید» منامه را در مارس ۲۰۱۱ اشغال کردند، دولت بحرین در سرکوبی خونین میدان را بازپس گرفت و برای تحکیم کنترل خود بر آن، چمن‌ها را با بولدوزرها نابود و بنای یادبود مروارید را تخریب کرد.
از بسیاری جهات، فرانسه بود که استفاده سیاسی از طراحی شهری را باب کرد. پاریس در اوایل قرن نوزدهم میلادی شهری قرون وسطایی محسوب می‌شد، خفه از ازدحام جمعیت و زیرساخت‌های ضعیف. بارون هاسمن در نوسازی شهر پاریس در زمان ناپلئون سوم، طی دهه‌های ۱۸۵۰ و ۱۸۶۰، به شهر نور، سیستم فاضلابی نوین، پارک‌هایی در حومه شهر و شبکه‌ای از ایستگاه‌های قطار اضافه کرد. او از این فرصت استفاده کرد تا محله‌های طبقات پایین و سرکش شهر را تخریب کند. این ساکنان فقیر به حومه‌های شهر تبعید و کوچه‌های باریک و تنگ آنها با بولوارهای بزرگ جایگزین شد. مقامات فرانسوی امیدوار بودند در صورت خیزش، مانند آنچه در سال‌های ۱۷۸۹، ۱۸۳۰ و ۱۸۴۸ رخ داد، خیابان‌های عریض‌تر شرایط را برای سرکوب شورشیان راحت‌تر و انسداد خیابان توسط پاریسی‌ها را سخت‌تر کند.
امروزه نیز محاسبات مشابهی صورت می‌گیرد. در ۲۰۰۵، حزب حاکم برمه (جمهوری میانمار) دولت را به دلایل امنیتی از یانگون، متروپولیسی با پنج‌میلیون جمعیت، به پایتخت جدید «ناپیداو» منتقل کرد. جدا از مراکز اجتماع، ناپیداو را بیشتر کارمندان دولت و ارتش اشغال کرده‌اند که کمترین وقت ممکن را در این شهر مخوف و متروک می‌گذرانند. مقامات برمه‌ای ادعا می‌کنند که حدود یک‌میلیون نفر آنجا زندگی می‌کنند، اما گمان می‌رود جمعیت واقعی خیلی‌خیلی کمتر باشد.
زمانی که انقلاب زعفرانی در ۲۰۰۷ آغاز شد، اعتراضات عظیم که شهرهای دیگر برمه را لرزاند هرگز در ناپیداو رخ نداد و حاکمان نظامی پس از سرکوبی کوتاه اما خونین همچنان برسر کار ماندند. حتی اگر جمعیت شهر به اندازه‌ای بود که تظاهرات کنند، کجا می‌توانستند جای بگیرند؟ بولوارهای عریض محاطِ محله‌های مخصوصی است که مسئولین در آن زندگی می‌‎کنند، نه میدان عمومی یا فضایی مرکزی برای جمع شدن ساکنان، چه مسالمت‌آمیز چه متلاطم. حتی اطراف کاخ ریاست‌جمهوری خندقی کنده‌اند. خبرنگاری ناپیادو را چنین توصیف کرد: «استبدادی نقشه‌کشی‌شده».
در همین زمان، نورسلطان نظربایف رئیس‌جمهور قزاقستان مرکز قدرت خود را به آستانه، مرکز جنگل‌های استپ قزاقستان، منتقل کرد؛ شهری پر از معماری آینده‌گرا که هر بیننده‌ای را خیره می‌کند. مقامات سعودی نیز از «میدان صفاه» ریاض برای نمایش اعدام‌های عمومی استفاده می‌کند.

میدان مروارید نماد انقلاب مردم بحرین از نمونه‌هایی است که دیکتاتور حاکم نگران از تجمع مردم و نمادشدن، میدان را تخریب می‌کند.

دیگر نمونه‌ها نامحسوس‌تر هستند. در پیونگ‌یانگ، پایتخت باابهت آخرین حکومت تمامیت‌خواه جهان، قوانین و مقررات از سر و روی احجام عظیم‌الجثه بتونی این شهر می‌ریزد. تنها وفادارترین افراد حق اقامت در بلوک‌های یک‌شکل آپارتمانی را دارند؛ از ویژگی‌های «طراحی شهریِ استالینی». بزرگ‌ترین شهر کره شمالی با «لکه‌هایی از سلیقه‌ای زشت که منظره را پر کرده‌ است … که با بولوارهای بی‌اندازه وسیع هاسمانی متصل شده‌اند و میدان‌های گسترده‌ای که فاقد مردم واقعی است» مشخص می‌شود. فضاهای عمومی زیادی که وجود دارند تنها برای ستودن حکومت و کیش شخصی رژیم کیم جونگ ایل ساخته شده‌اند.
اگر فضای عمومیِ زیادی، چیز بدی است، پس میدان تیان‌آن‌من چین بدترین آنهاست. تیم واترمن و اد وال در کتاب «معماری منظر»، چهارمین میدان بزرگ جهان را متناقضا «متضاد فضایی عمومی» می‌نامند. «مقیاس تمامیت‌خواه میدان، افراد را کوچک نشان می‌دهد و حس تابعیت نسبت به حکومت را بر فرد تحمیل می‌کند. این فضا برای رژه نظامی و نمایش تسلیحات مناسب است، نه مشارکت فعال مردم در فعالیت‌های روزمره در یک متروپولیس». سرکوب تظاهرات فعالان آزادی‌خواه به وسیله تانک در سال ۱۹۸۹، یادآور این است که چگونه تظاهرات عظیم نیز ممکن است شکست بخورد. همه‌ی حکومت‌ها تبحر لازم برای طراحی شهری را ندارند. طراحی بزرگ دیکتاتور رومانی نیکلای چائوشسکو برای شهر بخارست در دهه ۸۰، یک‌پنجم این شهر تاریخی را برای نصب سازه‌های بتونی، با آشفتگی گسترده‌ای که غالب خط آسمان بخارست را می‌سازد، صاف کرد. در آخر نیز این طرح نتوانست جلوی هجوم عظیم جمعیت را در حین سخنرانی چائوشسکو در میدان انقلاب بگیرد. چند روز بعد او را گرفتند، محکوم و تیرباران کردند.

در کره شمالی به ندرت فضاهای آزاد پویا یافت می‌شود.

الان میدان التحریر خالی است. کارگران مشغول برپا کردن دیواری به ارتفاع ده پا، مزین به سنبله و به رنگ پرچم مصر، اطراف زادگاه انقلاب مصر و کانون التهابات عربی هستند. میدان‌های عمومی می‌توانند گهواره‌هایی برای حرکات دموکراتیک باشند، ولی به قول کنستانتین تسیولکوفسکی، هیچ‌کس نمی‌تواند تا ابد در گهواره بماند. آیا «میدان» اوکراین نیز سرنوشت مشابهی خواهد داشت؟


منبع: فصلنامه‌ی همشهری معماری شماره‌ی ۲۵

مطلبی دیگر
چرا خطوط سریع‌السیر راه‌آهن ژاپن اینقدر خوب است؟