ساختمان بانک مرکزی چه چیز را نشان می‌دهد و چه چیز را می‌پوشاند؟ /خوانش برج بانک مرکزی ایران با استفاده از مفهوم «سراسربین»

چرا برج بانک مرکزی ایران تمام‌شیشه‌ای است؟ این متن می‌کوشد با استفاده از مفهوم «سراسربین» و با استفاده از ویژگی‌ها و شرایط پروژه به خوانشی از برج بانک مرکزی ایران بپردازد.

از اتوبان حقانی به سمت میدان ونک که می‌روید،کمی جلوتر از  ساختمان سازمان اسناد ملی و درست در جایی‌که می‌توانیددر سمت چپ ساختمان کتابخانه‌ی ملی و فرهنگستان علوم را مشاهده کنید،در سمت راست اتوبان به یک برج تمام شیشه‌ای برمی‌خورید که ساختمان بانک مرکزی ایران است. تهران در اکثر روزهای سال آفتابی است و این بدین معناست که ساختمانی تمام شیشه‌ای در این اقلیم با توجه به ضریب انتقال حرارت بالای شیشه، نیازمند صرف هزینه‌ای اضافی برای گرمایش و سرمایش است. چرا باید ساختمانی تمام شیشه‌ای در این اقلیم ساخت؟ برای نزدیک شدن به پاسخ پرسش می‌توان این فرضیه را مطرح کرد که از آن‌جا که کاربری برج، بانک است، انگاره‌ای در معماری وجود دارد که براساس آن سعی می‌کنند برای طراحی بانک‌ها از شیشه‌ها استفاده کنند تا به مفهوم شفافیت اشاره کنند. یک تلقی از شفافیت این است که مرز بیرونی و درونی بنا برداشته می شود و افراد در بیرون ساختمان می‌توانند درون بنا و فعالیت‌هایی که درون بنا انجام می‌شود را ببینند. به طور مثال نورمن فاستر، معمار برجسته بریتانیایی، در طراحی گنبد رایشتاگ، از این تلقی بهره برده است؛ گویی از این انگاره برای طراحی ساختمان بانک‌ها استفاده می‌کنند تا بگویند که فرآیند تصمیم‌گیری اقتصادی در جامعه شفاف است و مردم می‌توانند آن را مشاهده کنند.

گنبد رایشتاگ، اثر نورمن فاستر

حال اگر بخواهیم فرضیه‌ی بالا را درباره‌ی برج بانک مرکزی ایران بیازماییم، عنصری توجه‌مان را به خود جلب می‌کند: شیشه‌های ریفلکس. این شیشه‌ها در روز هم‌چون آینه عمل می‌کنند و اجازه نمی‌دهند که ناظر بیرونی، فضای داخل را ببیند اما هم‌زمان این امکان را ایجاد می‌کنند که ناظر داخلی، بیرون را ببیند بدون آنکه خود دیده شود. این شیشه‌ها بین خودی و غیرخودی مرزی می‌سازند و دیوارهایی هستند که نور عنصر مشخصه‌ی آن‌هاست.در طول روز، هر چیزی که بیرون از بنا قرار می‌گیرد، غیرخودی است و در طول شب، این رابطه معکوس می‌شود.

ساختمان بانک مرکزی در طول روز برای آدم‌هایی که خارج از ساختمان هستند چیزی جز یک سطح آینه‌ای نیست؛ انگار متشکل از جداره‌هایی صلب است که هر راه نفوذ را بر بیرون می‌بندد. از سوی دیگر با توجه به آنکه از هر چهار طرف شیشه‌ای است این امکان را مطرح می‌کند که هرچیزی در سراسر فضای پیرامون، از سوی ناظر داخل ساختمان قابل رصد کردن و نظارت شدن باشد. ساختمانی که با استفاده از شیشه می‌خواهد تظاهر کند که مرزهای درون و بیرون را از بین برده است در عمل رفتاری متضاد نشان می‌دهد.  برای افراد خارج از ساختمان در طول روز، تفاوت چندانی نمی‌کرد اگر به جای این برج شیشه‌ای، ساختمانی بتنی وجود داشت.

ساختمان بانک مرکزی ایران

ساعت کار بانک مرکزی، از هشت صبح تا چهار بعدازظهر است و با توجه به ساعت طلوع و غروب خورشید در تهران در ایام سال، این بازه‌ی زمانی کاری بدین معنی است که وقتی در طول روز دارد تصمیم‌گیری‌های کلان اقتصادی در بانک مرکزی گرفته می شود، بنا هیچ روزنه‌ای را به مردم نمی‌دهد که سازوکارهای درون بنا را مشاهده کنند، از آن‌ها مطلع گردند و بر آن نظارت کنند. تنها زمانی مردم از تصمیمات و روندشان باخبر می‌شوند که تصمیمات برایشان گرفته شده‌اند. ساختمانی از چهارسو با شیشه‌های ریفلکس که هر سازوکار و فرآیندی را خارج از خودش مشاهده و نظارت می‌کند، بدون آن‌که خودش دیده‌ شود. با تاریک شدن هوا و نگاه به برج، اتاق‌های روشنی را می‌توان دید اما این‌ها حکم نوش‌دارو بعد از مرگ سهراب را دارند.

ساختمان بانک مرکزی ایران در شب

میشل فوکو، جامعه‌شناس و فیلسوف فرانسوی، در کتاب مراقبت و تنبیه: تولد زندان می‌نویسد: روزگار باستان،تمدن نمایش بود و در آن سعی می‌شد که بازرسی تعداد اندکی از چیزها، برای تعداد بسیاری از افراد امکان‌پذیر شود. معماری معبدها، تئاترها و سیرک‌ها پاسخی به این مسأله بود. در دوران مدرن، مسأله به شکلی معکوس مطرح شد: مشاهده‌پذیر کردن تعداد بسیاری از چیزها برای عده‌ای اندک یا حتی فقط برای یک نفر.جامعه‌ی ما، جامعه نمایش نیست بلکه جامعه‌ی مراقبت است. ما بر روی صندلی‌های آمفی‌تئاتر ننشسته‌ایم بلکه در ماشین سراسربین جای گرفته‌ایم و در محاصره‌ی قدرت‌هایی هستیم که خودمان آن‌ها را تداوم می‌بخشیم چون خودمان چرخ‌دنده‌ای از این ماشین هستیم(فوکو،۱۳۸۷)[۱].

جرمی بنتام،فیلسوف انگلیسی، به همراه برادرش، در قرن هجدهم، زندانی را طراحی کرد که از دو استوانه تشکیل می‌شد. در مرکز برجی استوانه‌ای بود که محلی بود که نگهبانان در آن ساکن می شدند و استوانه‌ی دیگری در پیرامون قرار می‌گرفت که سلول‌های زندانیان را تشکیل می‌داد. تمامی سلول‌ها رو به سوی استوانه‌ی مرکزی داشتند و این استوانه  برج مراقبت نگهبانان بود. برج نگهبانان را با پرده‌های نازکی پوشاندند که بر رویشان روزنه‌های کوچکی وجود داشت. بدین‌ترتیب، نگهبانان همواره می‌توانستند بر تمام زندانیان نظارت کنند، بدون آنکه خودشان دیده شوند( مقدم حیدری، ۱۳۹۵)[۲]. این فضا را فضای سراسربین می‌گویند و فوکو با تاثیر از بنتام اشاره می کند که جامعه مدرن، یک فضای سراسربین است.

زندان طراحی شده توسط جرمی بنتام،فیلسوف انگلیسی و در برادرش در قرن هجدهم

ساختمان بانک مرکزی فضایی سراسربین را در طول روز ایجاد می‌کند. مهم نیست که چه کسی از این فضا استفاده می‌کند. هرکسی به این فضای سراسربین وارد شود، در حکم نگهبانی است که بر افراد پیرامون، قدرت اعمال می‌کند و آن‌ها را مورد نظارت قرار می‌دهد.  این شکافی است که در فضا به وجود می‌آید. تصمیمات را عده‌ی اندکی می‌گیرند و بر بسیاری اعمال می کنند. حال می‌توان ساختمان بانک مرکزی ایران را با این خوانش متصور شد؛ معماری‌ای که در خدمت دیده‌نشدن افراد کمی قرار می‌گیرد که در ساختمان حضور دارند و تصمیم‌گیرنده هستند و به مردمی که در بیرون از ساختمان، متاثر از تصمیمات‌اند، پشت می‌کند: ساختمان بانک مرکزی ساختمانی است که تظاهر می‌کند.

می‌توان بار دیگر سوال ابتدایی را پرسید: چرا باید ساختمانی تمام شیشه‌ای در این اقلیم ساخت؟  و می‌توان این‌گونه ادامه داد که ساختمانی که دولتی است و به دلیل شیشه‌ای بودن، هزینه ی نگهداری و استفاده بیشتری را بر جیب‌های مردم تحمیل می‌کند، چرا هیچ روزنه‌ای را برای مردم باز نمی‌گذارد؟ گویی با پروژه‌ی ساختمان بانک مرکزی، مردم هزینه‌ای اضافی می‌دهند که بر آنها نظارت شود.

    صفحه‌ی اصلی پرونده‌ نقد معماری معاصر ایران

[divider]پی‌نوشت[/divider]

 

۱ میشل فوکو(۱۳۸۷)،مراقبت و تنبیه: تولد زندان،ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده،تهران:نشر نی

[۲] غلامحسین مقدم حیدری (۱۳۹۵)، ارزیابی تأثیر معماری سراسربین بر نظریه قدرت فوکو، روش‌شناسی علوم انسانی، ش ۸۹ ، زمستان ۱۳۹۵، صفحات ۱۷۳-۱۹۴.

مطلبی دیگر
مینیما مورالیا: کارگاهی به صرفه و منعطف