نویسنده: دسپینا استراتیگاکوس| نویسندهی کتاب «زنان معمار کجا هستند؟»
مترجم: نیلوفر رسولی| دبیر سرویس ترجمان
برخلاف حضور مؤثر زنان در مدارس معماری، همچنان بسیاری از زنان حرفهی معماری را ترک میکنند، این مسئله حاصلی جز تباهیِ جبرانناپذیر استعدادهای بیشمار در معماری ندارد. موج سوم فمینیسم[۱] در معماری در جست و جوی تبیین دلایل این مسئله است.
مدتهاست که زنان در حال ورود -و ناپدید شدن- به درجات حرفهی معماری هستند. در دههی ۱۸۷۰، زمانی که زنان شروع به اخذ مدرک معماری کردند، حامیان آنها نگران بقایشان درچنین عرصهی خشنی بودند. به تازهواردان نصیحت میشد که با عرضهکردن خودشان در مقام متخصصان طراحیِ خانگی، از نفوذ به محدودهی مردانه خودداری کنند. ژورنال Cincinnati Enquirer در سال ۱۸۸۰، در مقالهای به رسم زمانهاش، پیشنهاد کرد که زنان از تواناییهایشان برای ارتقای آشپزخانهها، انبارها، اتاقهای خدمه و کمدها استفاده کنند. این استراتژی پنهان، علیرغم ناتوانیاش در راه دادن زنان معمار به حرفه، تا یک قرن ادامه داشت.
با ظهور جنبش زنان در دههی ۱۹۷۰، اصلاحیههای قانونی و سازمانی قول دادند تا عرصههای فعالیت حرفهای را برای هر دو جنسیت مهیا کنند. پس از تصویب لایحهی نهم آموزش در سال ۱۹۷۲ که قانوناً تبعیض علیه زنان را در برنامههایی با بودجهی فدرالی پایان داد، شرکت زنان در مدرسههای معماری بسیار افزایش یافت- از کمتر از ۶ درصدِ کل دانشجویان در سال ۱۹۷۲ به ۴۰ درصد تا پایان دههی ۱۹۹۰، و امروز به ۴۴ درصد در سراسر کشور[۲]. اما افسوس که دورنمای پیشرفت آکادمیکی نقطهی پایان این داستان نیست. تعداد حیرتآوری از زنان بعد از اتمام موفقیتآمیز تحصیلات معماری، این حرفه را ترک میکنند- برخی بلافاصله پس از فارغالتحصیلی، برخی هم بعدها در حین کار. در سال ۲۰۰۰، زنان ۱۳درصد معماران رسمی را تشکیل میدادند؛ امروز، این رقم به ۱۹ درصد رسیده است. اگر این پیشرفت به همین روال باقی بماند، باید تا سال ۲۰۹۳ منتظر بمانیم تا اینکه این نسبت ۵۰-۵۰ شود.
شتاب منجمد این همسان شدن بیانگر از دست رفتن عظیم استعداد و انرژی است که حرفهی معماری به دشواری توان جبران آن را دارد. با این حال مؤسسات حرفهای بینالمللی مثل «مؤسسهی معماری آمریکا» (ای.آی.ای)[۳] و «مؤسسهی سلطنتی معماران بریتانیا» (ریبا)[۴] هنوز مطالعات قابل توجهی را در سطح جغرافیای جهانی آغاز نکردهاند تا این پدیدهی زوال به درستی درک شود. در سالهای اخیر، تحقیقاتی دربارهی وضعیت زنان در معماری توسط «اکوئیتی بای دیزاین» (ای.آی.ای سان فرانسیسکو)، «آرچیپارولر» (استرالیا)، و «ژورنال معمار» (بریتانیا) انجام شده است و به مسائل متداول مؤثر در کنارهگیری زنان [از معماری]، شامل تفاوت حقوق (معماران زن به طور متوسط ۲۰ درصد کمتر از همکاران مرد خود درآمد دارند)، فرصتهای کمتر ارتقای شغلی، کمبود راهنما و الگو و سکسیسم متداول در محل کار پرداختهاند. سایر حرفههای توانفرسا مانند پزشکی و حقوق، به تحقق مساوات جنسیتی بسیار نزدیکتر هستند: امروزه، نصف پزشکان و وکیلان جدید زن هستند. البته نشانههای دلگرمکنندهای برای هدایت معماری به همین راه وجود دارد: طبق گزارش سالانهی کنسول ملی ثبت معماران در سال ۲۰۱۵، شمار زنانی که در حال گذراندن دورههای کارآموزی یا امتحانهای ورودی (برای کسب مجوز کار) هستند، از کمتر از یک چهارم به یک سوم در دههی قبل افزایش یافته است. با این حال صرفِ اعداد بقایی را ضمانت نخواهد کرد. چنانچه فرهنگ این حرفهی جنسیتزده بیتغییر پابرجا بماند، ده یا بیست سال بعد از این هم ممکن است این پرسش را مطرح کنیم که: «معماران زن کجایند؟»
اما اتفاقی در معماری در شرف وقوع است که مرا بسیار امیدوار میکند. ما در میانهی خیزش سومین موج فمینیستی در معماری هستیم که ادامه دهندهی موج اول در اواخر قرن نوزدهم و موج دوم با آغازی در اوایل دههی ۱۹۷۰ و خاتمه در دههی ۱۹۹۰ است.
جنبش حاضر چندان از موج دوم مجزا نیست، بسیاری از شرکتکنندگان یکسان هستند و صدای آنها تحت هیچ شرایطی در این فاصله محو نشده است. عامل تمایز، خیل زنان (و مردان) جوانی است که در حال پیوستن به این پیشرفت جدید و هیجانانگیز برای تغییر هستند. موج سوم به شرایط و امکانات امروز مثل بازار جهانی و شکلهای جدید تکنولوژی و ارتباطات روی آورده است.
چند سال پیش، کلی هایز مک آلونیِ[۵] معمار و من در طراحی باربیِ معمار به عنوان راهی برای جذب دختران جوان به معماری باهم مشارکت کردیم. با عرضهی عروسکها در سال ۲۰۱۱، جوانترها او را در دنیای تخیلات و بازیهایشان وارد کردند. معماران، توجه خاصی به عروسک نشان دادند و او را در معرض نقد جهانی قرار دادند: در وبلاگها و فرومهای آنلاین، شرکتکنندگانی از جاکاراتا تا لندن در این مورد بحث کردند که آیا لباسهای باربیِ معمار بسیار زنانه است یا اینکه برای حرفهاش بیش از اندازه سردماغ است. چنین مشاجرههایی که گاهاً شور میگیرند، چالشهای جهان واقعی را کندوکاو می کنند که زنان در معماری با آن مواجهند و بیانگر خواستی عظیم برای دگرگونی در حوزهی جنسیت هستند. قدرت باربی به عنوان ابزاری فرهنگی مردم را به گفتوگو وادار کرد، این توانایی رسانهی آنلاین بود که نسل جوان را از لحاظ سیاسی و اجتماعی ماهها به ادامهی بحث مشغول نگاه دارد.
تأثیر چنین مشارکتی که منجر به دگرگونی شود در این جایزه آشکار شد: جایزهی مدال طلای ۲۰۱۶ آی.ای.آی که در تاریخ ۱۰۹ سالهی جایزه برای اولین بار به جفت معمار، رابرت ونتوری و دنیس اسکات اهدا شد. شرکت جفتِ معمار در این مسابقه بعد بازنگری قوانین موسسه در سال ۲۰۱۳ اتفاق افتاد و بعد از این زمان شرکت همزمان دو نفر در مسابقه ممکن شد. این تغییر تنها چند ماه بعد از ثبت اعتراض دو دانشجوی طراحی دانشگاه هاروارد، آریل آسولین-لیچتن[۶] و کارولین جیمزتا[۷] در سایت change.org اتفاق افتاد که به کنارگذاشتن دنیس اسکات براون در جایزهی پریتزکر ۱۹۹۱ که به ونتوری اهدا شد، اعتراض کرده بودند. علیرغم این تقاضا که هزاران حمایتگر را با خود همراه کرد، نتوانست نظر کمیتهی پریتزکر را به خود جذب کند تا اسکات براون را عطف به سابق به عنوان برنده اعلام کند. با این حال نتایج آن در رسانهی اجتماعی فشار بیشتری را به شکل گسترده بر نخبگان این حرفه وارد کرد.
فعالیتهای فمینیستیِ معماری تنها در فضای مجازی اتفاق نمیافتند. حوزههای جهان واقعی برای به بحث گذاشتن برابریِ جنسیتی در حال تکثیر و جستوجو هستند، جست وجوی دگرجامعهای که در آن دغدغهها بیان و راهحلها ارئه شوند. گروه جدید مدافع زنان در معماری، مثل «ایکوئتی بای دیزاین» یا «آرکیتکس» (نیویورک) درحال ارتقا هستند. این پیشرفتها پولتیکهای هویتی و فعالیتهای جمعیِ دههی ۱۹۷۰ را به خود فرا میخواند. اما برخلاف دوران قبل، که زنان در برابر تشکیلات مردانهی تماماً ناسازگار قرار گرفتند، نسل جوان مردانِ معمار امروز به این جنبش در حال پیوستن هستند.
به لطف تکنولوژیهای جدید و شبکههای ارتباطی، پیوندهای فمنیستی هم به طور فزایندهای در حال جهانی شدن است. Archiparlour وبسایت ملبورنی که در حوزهی برابری جنسیتی در معماری منابع و دادههایی را به اشتراک قرار میدهد و کاربران بسیاری را از سراسر جهان به خود جذب کرده است. این سایت نشستهایی را در سالنهای مجازی برگزار میکند، دقیقاً بهشکل کمپینهای قرن نوزدهم که در سالن خانههای اعضا برگزار میشد.
علیرغم جدید بودن ابزار و مسیر موج سوم، این موج همچنان با مشکلات قدیمی مواجه است. با این حال، ژورنال معمار در سال ۲۰۱۵، در پژوهش «زنان در معماری» با شرکت ۷۶ درصدی خوانندگان به این موضوع اشاره میکند که احتمالاً نابرابریها در حال رشد باشند. شرکتکنندگان در این نظرسنجی گزارش دادهاند که در حرفهی معماری مورد تبعیض قرارگرفتهاند. ممکن است چنین مشکلی بتواند فزونی بخش موج جدید فعالیت و برخاستن صداهایی برای برابری جنسیتی باشد. شاید، در چنین زمانی باشد که فرصت گذار ممکن شود، گذار از پرسش اینکه «چرا زنان معماری را ترک میکنند» به یافتن راهحلی برای تشویق آنها برای ماندن در حرفه.
[divider]پینوشت[/divider]
[۱] اصطلاح «موج سوم فمینیسم» برای اولین بار توسط «ربکا والکر»، نویسندهی آمریکایی در سال ۱۹۹۲و در مقالهی با نام «Becoming the Third Wave» استفاده شد. این اصطلاح به مجموعه جنبشهایی اطلاق میشود که از دههی نود میلادی آغاز شدند و به زعم برخی همچنان نیز ادامه دارد. موج سوم در وهلهی اول با نقدی که بر تندرویهای موج دوم دارد خود را شکل میدهد. نقدی که به طور ویژه توسط «بتی فریدان» مطرح شده و به «احیای مادری» مشهور است. از طرفی در این موج جدید، میزان تأکید بر تفاوتهای میان زنان و مردان هم از لحاظ عملی و هم نظری مورد بحث و نقد قرار گرفته است .به نظر میرسد که استفاده از اصطلاح «موج سوم فمینیسم» در این نوشتار به جز همخوانی زمانی، چندان بیانگر ارزشها و نقطهنظرهای خاص این جنبش نیست و صرفاْ در کانتکست رویدادهای مربوط به معماری (معماری اروپا و آمریکای شمالی) قابلیت خوانش دارد- م.
[۲] آمار ایالات متحده ی آمریکا
[۳] (American Institute of Architects (AIA
[۴] (Royal Institute of British Architects (RIBA
[۵] Kelly Hayes McAlonie
[۶] Arielle Assouline-Lichten
[۷] Caroline James
[divider]منبع[/divider]
[button color=”red” size=”normal” alignment=”none” rel=”follow” openin=”samewindow” url=”http://www.metropolismag.com/architecture/architecture-new-feminist-activism-tackles-profession-gender-bias/”]Metropolis[/button]