نویسنده: محمد فاضلی
خودم میدانم که آنچه مینویسم سخن گفتن درباره بدیهیات است، اما مطمئن شدهام که برخی روابط، منافع، دیدگاهها و مناقشات قدرت و منفعت مانع از احترام گذاردن به بدیهیات عقلانیت میشود. بنابراین خواندن این بدیهیات را تحمل کنید.
من نظرم درباره سدسازی را پیشتر به تفصیل گفتهام اما بار دیگر به صراحت میگویم:
ایران سرزمین نیمهخشکی است که از ابزارهای مختلف مدیریت منابع آب باید استفاده کند و سدسازی هم یک ابزار است. این ابزارها خوب و بد دارند. سدسازی در ایران ناگزیر بوده اما تنها راه مدیریت منابع آب نیز نیست.
سدسازی همواره با ملاحظات علمی، محیط زیستی و اجتماعی صورت نگرفته و گاه با فشارهای سیاسی، برای تأمین منافع افراد و گروههای خاص و بسته به مورد، بدون ملاحظات محیطزیستی کافی انجام گرفته است.
موقعیت اقلیمی و سایر شرایط هر کشور متفاوت است و تجربه ابزارهای مدیریت منابع آب را به راحتی نمیتوان بین کشورها مقایسه کرد و بنابراین بر اساس مقایسه میان ایران و سایر کشورها نمیتوان به ضرورت سدسازی یا تخریب سدها (اگر به صورت جدی واقعیت داشته باشد) حکم داد.
سدها نقش مؤثری در گسترش کشاورزی داشتهاند (به عمد از واژه توسعه استفاده نمیکنم)، آب شرب شهرها را تأمین کردهاند و به صنعتی شدن کمک رساندهاند؛ اما بسته به مورد به همان میزان نیز در بستر کلی مدیریت منابع آب و محیطزیست ایران، خرابی به بار آوردهاند. صدور حکم کلی درباره آنها تقریباً ناممکن است.
همه اینها که گفتم (و از نظر من بدیهیات است) به کنار، یک اصل دیگر بر سدسازی و هر پروژه عمرانی دیگر نیز باید حاکم باشد: از آنجا که منابع ما محدود هستند، برای تخصیص منابع مالی به هر پروژهای از جمله چیزی نظیر ساخت سد هراز، باید پرسید «با این پول چه کار دیگری میشود انجام داد؟»
هزینه ساخت سد هراز در نزدیکی آمل، هزار میلیارد تومان اعلام شده است. مگر نه این است که این سد برای رفع نیازمندیها، ارتقای کیفیت زندگی، بهبود معیشت، توسعه کسبوکارها و سایر مایحتاج توسعه مازندران ساخته میشود؛ خب سؤال این است که با هزار میلیارد تومان چه کارهای دیگری میشود برای مازندران انجام داد؟
مدافعان ساخت سد هراز باید به این سؤال پاسخ دهند که اعتبارات سد هراز برای چه میزان بهبود زیرساختهای گردشگری استان مازندران، بهبود و مدرن کردن کشاورزی استان، بهبود آموزشهای فنی و حرفهای، طرحهای حفظ جنگل و ممانعت از تخریب جنگلها (برای مثال تخصیص به اجرای طرح تنفس که کل بودجه لازم برای آن تا پایان سال ۱۴۰۲ معادل ۲۸۹ میلیارد تومان اعلام شده است)؛ کاهش مصرف کود و سم در کشاورزی مازندران و در نتیجه کاهش میزان ابتلا به آلودگی آب و خاک و کاهش بیماریها؛ توسعه کسبوکارهای خرد و متوسط در رستههای مولد اشتغال انبوه؛ مدیریت پسماندهای استان که معضلی دیرینه است؛ یا بهبود راندمان آبیاری در کل کشاورزی و کاهش نیاز به آب؛ کافی است.
جهت اطلاع بد نیست بدانید کل بودجه عمرانی مصوب استان مازندران در سه سال گذشته جمعاً کمتر از هزار میلیارد تومان است و قطعاً آنچه تخصیص یافته بین ۴۰ تا ۶۰ درصد است و بنابراین اعتبار ساخت این سد معادل ۵ تا ۶ سال بودجه عمرانی کل این استان است.
کشوری فاقد الگوی آمایش سرزمین و فاقد مدیریت یکپارچه توسعه، هرگز به این سؤالات پاسخ نمیدهد و گروههای مختلف بسته به قدرت چانهزنیشان، بودجهها را به خود تخصیص میدهند. آنچه در این شیوه هزینهکرد اعتبارات مغفول میماند، نسبت مخارج و دستآورد نهایی ساختوسازها برای مردم است. مردم در رؤیای توسعه باقی میمانند، محیطزیست تخریب میشود، و افراد و گروههای خاص به منافع خود میرسند.
این سؤالها که بیپاسخ بمانند، سرخوشی نصیب آنان میشود که فریاد میزنند «زنده باد توهم توسعه.»
منبع: کانال تلگرامی محمد فاضلی