درآمدی بر وضعیت مساجد امروزین و چرایی تدوین پرونده مسجد
مسئله کالبد مسجد علیرغم تواتر حضور آن در شهرهای ایرانی و اسلامی، یکی از مهجورترین موضوعات، هم در محافل آکادمیک و هم در مطبوعات معماری است. این وضعیت شاید از اقبال بد جمعیت معماری ایران و اقبال خوش مسجد (به عنوان موضوعی تقریبا انحصاری در این بومزیست) است که به دلیل ریشه دیرین این کالبد در مناطق اسلامی (از غرب چین تا شرق اروپا) منابع خارجی درباره آن اندک و آفت رونوشت از آنها (چون اتفاق معمول درباره خانه، مجتمعها، فضاهای آموزشی و…) محدود شده است. از همین رو است که جز معدود پرداختهای محتوایی که اکثرا در محافل اهل سنت نگاشته شده است، نگاه معمول به این موضوع در دانشگاه و مطبوعات پرداختهای مصداقی و خصوصا نوستالژیک به دوره طلایی امپراتوریهای اسلامی است. مجموعه این دلایل انگیزه تلاشی برای بازاندیشی درباره این مسئله است؛ و این سطور توصیفی بر انگیزه شکلگیری این پرونده متفاوت، موضع تدوینکنندگان آن و شرحی کوتاه بر جایگاه مطالب این پرونده است.
اول چیزی که قائم ما -عجل الله تعالی فرجه- بدان اقدام میکند،سقف مساجد است که آن را شکسته و فرمان میدهد تا برای مساجد سایبانی همچون سایبان حضرت موسی(ع) بنا کنند.امام محمدباقر(ع)
نگارنده این سطور و همدلان او خاطرات متفاوتی از گذشته نسبت به تجربههای امروزی فضاهای آیینی و خصوصا مصلیها و مساجد دارند؛ همین تجربه متفاوت در این بازه کم زمانی، شاهدی بر تغییرات سریع کالبدی و اجتماعی است. بارزترین تمایز که از شدت وقوع نیاز به آمار و سند ندارد هم کاسته شدن از جمعیت نمازگزاران و هم کاسته شدن از موقعیت محوری مسجد در محلات و پویایی حضور افراد در آن به عنوان یک فضای عمومی است. این وضعیت در حالی روی داده است که در دوره ثبات جمهوری اسلامی و رونق اقتصادی پس از انقلاب و جنگ، تعداد مساجد حاضر در شهر به صورت تصاعدی بالارفته است و هرساله نهادهای مرتبط آمارهایی از ساخت مساجد یا افزودن گنبد و گلدسته به این کالبدها ارائه میدهند؛ در حالی که هیچ آمار عمومی از حضور افراد در مساجد و همچنین نقش مساجد در جامعه ارائه نمیشود. با این موقعیت که تحلیل دقیقی از موقعیت مسجد نداریم، احتمالا گفتوگو درباره نقش مسجد در روند نضجگیری تمدنی که امید آن را داشتیم توقعی رؤیایی است.
تجربههای دلنشین همدلان این قلم از رشد در فضای مساجد، از تجربههای کودکانه بازی در مسجد و رقابت در نقش داشتن در این نهاد اجتماعی، آموختن در کانونهای علمی، کتابخانه مساجد و… و مهمتر از همه تجربههای آیینی و عبادی که خویشِ امروز ما را شکل داده است همچنان در ذهن بسیاری از ما برقرار است. از سوی دیگر نقش اساسی نهاد مسجد در سازماندهی انقلاب مشروطه، ملیشدن صنعت نفت، انقلاب اسلامی (که در عظمتش همین بس که ساخت سیاسی جهان را تحت تأثیر خود قرار داد) و سازماندهی اعزام رزمندگان و پشتیبانی از جبهههای دفاع مقدس، توان اجتماعی این نهاد را با تجربیاتی نزدیک به اثبات رسانده است. همچنین جایگاه ثبتشده مسجد در نظام شهرهای سنتی اسلامی خصوصا در دوره صفویه و مکتب اصفهان الگویی رشکبرانگیز از شهرسازی پویا و کارآمد را به یادگار گذشته است. اینها تنها بخشی از تجربه جمعی است که ما و نیاکان ایرانیمان از این کالبد نهادی به یادگار گرفتهایم. آرمانگرایان و عزتطلبانی که هنوز امید به احیا و تشکیل تمدن دارند، ایدهآلترین تجربه ثبتشده خویش را در فرآیند رشد تمدن اسلامی از سلول مسجدالنبی(ص) در مدینه تازه اسلامیافته میجویند.
[divider]مسجد: کالبد لوکس![/divider]
لازمه اصلاح جستوجو در علل انحراف از مسیر ایدهآل است. توصیف دقیق تغییرات کالبدی مسجد در دورههای اقتدار سلاطین مسلمان به دلیل اطلاع مخاطبان متخصص نشریه و مکتوبات تاریخ معماری مسلمانان از حوصله این یادداشت خارج است. آنچنان که میدانیم در مورد الگوهای ناب فضای عبادی چون مسجدالرسول در مدینه و مسجد کوفه در زمان خلافت امیرالمؤمنین(ع)، با گذشت زمان پس از خلفای راشدین با ترکیب میراث تمدنهای پیش از اسلام با انگیزههای رقابتی (میان حکومتهای متکثر منطقه با خود یا با حکومتهای غیرمسلمان)، خصوصا از دوره اموی شاهد تبدیل فضای عبادی-اجتماعی مساجد دولتی به ابزار تفاخر و نمایش اقتدار دولتی هستیم. این وضعیت در حالی بود که همچنان عمده مردم تا مدتها در فضاهای عبادی متواضعانه خود به عبادت و اجتماع میپرداختند. ویژگیهای هنری مساجد دولتی که به مدد بودجههای دولتی توسعه مییافتند آنها را به الگو تبدیل کرد که با دوری زمانی از الگوهای اصیل فضای عبادی و تسلط حکومتهای سلطنتی، این الگو بهعنوان الگوی اصیل جعل شد. به گونهای که امروز هنر و معماری مسلمانان به هنر و معماری اسلامی تفسیر میشوند و به دلیل استحکام و بقای کالبدهای دولتی این الگوها به عنوان الگوهای اصیل شناخته میشوند.در سده اخیر و خصوصا پس از انقلاب اسلامی با رشد تمایل عمومی و امکان ارتقای مساجد نسبت به حکومت پیشین، و همچنین تمکن مالی بیشتر پس از جنگ شاهد هزینهکرد بیشتر مردم برای ساخت و تجهیز مساجد هستیم که میخواهند دِین خود را به فضای معنوی خویش و نهاد اقتدار اجتماعیشان ادا کنند. اما این روند که با نیت تقدیس این کالبد عبادی اتفاق میافتد خود منجر به تضعیف جایگاه مسجد شده است. مساجدی که تا پیش از این درشان در هر ساعتی بر روی عموم باز بود و محل رجوع و حضور مؤمنین بودند جهت حفظ امنیت تجهیزات، فرشها و… تنها در ساعات نماز جماعت فتح باب میشوند. از سوی دیگر بروز بیرونی این فرآیند تقدیس منجر به تصویری فاخر شده است که خصوصا جوانان عدالتخواه را به تناقض با مفاهیم دینی و تعارض با این نهاد کشانده است.این فرآیند طولانی داستانی است که بر کالبد مسجد رفته و پیش از همه کاربری عبادی مسجد را یا با هدف اقتدارگرایی آگاهانه یا تزئینات ناآگاهانه قربانی کرده و این فضای عبادی را از صورت ناب توصیهشده توسط رسولالله(ص) و ائمه(ع) دور کرده است.
[divider]ضربه به جایگاه اجتماعی مسجد[/divider]
ضربه بعدی بر جایگاه اجتماعی مساجد و نظم پایدار شهر در دهه پس از جنگ تحمیلی و با مدیریت جریان کارگزاران سازندگی بر شهرها روی داد؛ ساخت نهادهای فرهنگی وارداتی که عملکردهای موازی با مساجد داشتند نظم پایدار نهادهای شهری را بر هم زد. در حالی که پیش از این و با شهرسازی مدرن بخشی از جایگاه مسجد به عنوان فضایی محل حضور و عبور در شهرها از آن گرفته شده بود و منحصر به فضاهایی بسته شده بودند، این بار با ورود فرهنگسراها برای کانونهای فرهنگی مستقر در مساجد رقیبی تعریف شد که فعالیتهای آموزشی کاملا موازی را پوشش میداد. از تلخترین تأثیرات این موازیکاری تعمیق شکاف اجتماعی بین گروههای مختلف مردمی بود. تا پیش از این با تمرکز فعالیتهای فرهنگیـ آموزشی در کانونهای مساجد امکان ارتباط و گفتوگوی گرایشهای مختلف فراهم بود اما با این اختصاصیسازی و تفکیک حضور گرایشها در دوگانه کانونهای مساجد و فرهنگسراها از سویی شاهد تشدید رادیکالیسم در دو طرف و از سوی دیگر قطع ارتباط و فضای گفتوگو بین این جریانات هستیم. البته این بخشی از خاطره تلخ مدیریت شهری کارگزاران و برخورد وارداتی این گروه با نظام شهری بود که آسیبشناسی آن از حوصله این یادداشت خارج است اما آثار سوء آن چون رشد بیرویه بلندمرتبهسازی، بر هم خوردن طبیعت تهران، جراحیهای مهلکی چون مجتمعهای مسکونی نواب و… همواره در برابر دیدگان ماست.
[divider]در جستوجوی تمدن[/divider]
صرف چند سده زمان تا شکلگیری معماری خاص مسلمانان و استفاده طولانی آنها از فضاهای پیشساخته چون عبادتگاههای سایر ادیان به عنوان فضاهای عبادی (چون مسجد اموی دمشق و مسجد ایاصوفیه عثمانی) شاید به عنوان شاهدی بر استقلال رفتار اجتماع از معماری معرفی شود؛ اما باید توجه کرد که این دوره ابتدای شکلگیری یک تمدن بوده و بیثباتی و وابستگی در عناصر تمدنی (چون معماری) طبیعی است؛ و همچنین به دلیل عدم صدارت ائمه(ع) و صحابه پس از امیرالمؤمنین(ع) نمیتوان مسیر اجتماعی آن دوران را نیز تأیید کرد. با این حال رابطه دوسویه تمدن و معماری غیرقابل انکار است؛ از سویی اندیشه بنیادین تمدن معماری را شکل میدهد و از سویی دیگر تجربه فضایی و امکانات اجتماعی و نهادی که معماری متأثر از این اندیشه تولید میکند فرآیند شکلگیری این تمدن را فراهم میکند.
باکی نداریم که صراحتا و صادقانه تصریح کنیم این پرونده با انگیزهای بیطرفانه و صرفا پرسشگرانه تدوین نشده است؛ باور جدی ما تدوینکنندگان نشریه به اسلامگرایی و تواناییهای آن در شکلدهی یک تمدن کارآمد نگاه آرمانیمان را شکل داده است. این نظام آرمانی حکماً میبایست بر اساس نص صریح قرآن کریم و سنت رسولالله(ص) و ائمه هدی(ع) باشد. تطبیق آنچه که از نص قرآن و سنت برداشت میکنیم در وهله اول در تعارض با معماری متعارف و سنتی است و هرچند ممکن است در مواردی معدود نتایج کالبدی معماری مدرن-مینیمالیستی را بپذیرد اما تفاوتهای بنیادین میان دو رویکرد مدرن و اسلامگرایانه اجازه تأیید تام معماری مدرن به دلیل معدود مصادیق مشابه را نمیدهد.
به باور ما به دلیل خلأ تلاشهای کالبدی بنیادگرایانه و انحصار این نگاه در نظرات و مباحثات فرصت جعل برای جریان سنتی فراهم شده است؛ البته معماری تنها حوزهای نیست که به دلیل خلأهای نظری یا عملی، نمایندگی جریان اسلامی توسط گروهها و الگوهای سنتی جعل شده است. جعلی که به دلیل نگاه عافیتطلب و غیرعلمی پژوهشگران هنر مورد تأیید ایشان نیز قرار گرفته است. از جمله این خیانتها انتساب نابجای مفاهیمی چون وحدت وجود و… به کالبدهایی چون گنبد است که فیالواقع با استقراض از معماریهای پیش از اسلام و برای مصارف سازهای (همچون مسقف کردن بدون ستون فضاهای گسترده) شکل گرفتهاند. از همین رو است که میپنداریم معضلی که ما امروز آن را از منظر معماری آسیبشناسی میکنیم حیطه گستردهای از اندیشه را شامل میشود. علل این خلط مباحث را میتوان در تعارض همزمان دو جریان اسلامی و سنتی با جریان مدرن دانست که آنها را در یک جبهه مینمایاند و زمینه التقاط این مباحث را فراهم کرده است. خلط مباحثی که شاید به دلیل پیچیدگی کلام در حیطه نظر تمایزاتش مشهود نباشد، اما هنگام رجوع به مصادیقی چون معماری و بالاخص معماری مسجد و مقایسه نتایج تفکر سنتی با سنت روایتشده نبوی جدایی ایندو راه مشهود میشود.
از سوی دیگر جریان مدرن نیز نیازسنجی تجربی خود را برای طراحی از مسیری متفاوت با فقه یا یک نظام تمدنی اسلامی دنبال میکند؛ از همین رو است که علیرغم اصرار این معماران برای پنهان شدن در پشت توجیهات دینی، شاهدیم که حتی ایشان نیز با محافظهکاری معمول نفس کالبدهای سنتی را حفظ کرده و تنها آنها را با هدف رسیدن به «فرم»های جدید تغییر دادهاند.
[divider]انبوه سؤالات بیجواب[/divider]
در نظام شهری توصیف شده در روایات، مساجد نقاط ثقل شهر اسلامی هستند که میبایست در باثباتترین وضعیت خود باشند. امیرالمؤمنین(ع) توصیه میکند که «شهرهای خود را آباد کنید و بیارایید که رونق مسلمانی است و مساجد را ساده و کوچک بسازید و آن را از جمعیت پر کنید که مردم زینت مسجدند»۲. مسجد عرصه تجربههای فضایی متنوع و تفاخر اجتماعی و ایدئولوژیک نیست؛ درست است که در نظام فکری اسلامی مسجد پایگاه مرکزی اجتماع و حاکمیت است، اما پیش از همه مسجد محل رویدادهای عبادی مسلمانان است. محل نیایش همچون خود نیایش قواعدی توصیهشده و واجباتی دارد. جدا از این مسئله یک سؤال جدی وجود دارد: در حالی که تجربه ناب و اولیه مسلمانان برای اقامه نماز در مساجد در فضایی ساده و از نظر بصری خنثی روی داده است، آیا معمار همچون دیگر کالبدها حق تأثیر بر تجربه فضایی کاربر و دخالت در رابطه او و خدایش را دارد؟ پاسخ جدی ما «خیر» است و توصیههای جدی سنت نبوی به سادگی را در حفظ این خلوص تجربه میبینیم.
پس از این سؤالات دیگری مطرح میشود؛ کاربران و معماران خصوصا در تأیید فرم سنتی مساجد ایرانی به تجربه دلنشین و معنوی در این فضاها اشاره میکنند. باید پرسید آیا تجربه معنوی از حضور در فضایی تزئینشده و زیبا، حاصل زیبایی است یا ارتباط معنوی با خدا؟ آیا خطر چنین فضاهایی جعل تجربیات حسی نسبت به زیباییهای انسانساز بهجای تأثیر معنوی نیایش نیست؟ با تعدد و پیچیدگی نهادهای اجتماعی امروز آیا مسجد همچنان میتواند جایگاه پیشین خود چون حضور همزمان فضای عبادی و دارالحکومه را ایفا کند؟ سؤالات از پس همدیگر مطرح میشوند و به دلیل عدم تعدد کافی تجربهها لزوما جوابهای صریحی برای آنها وجود ندارد؛ از همین رو صادقانه میگوییم که علیرغم ایمان ما به امکان بازروایی مسجد ناب نبوی، در سپهر امروزین شهرها مصادیق کافی از آنها موجود نیست تا پاسخ سؤالات را از نتایج آنها استخراج کنیم.
در تاریخ هجرت رسولالله(ص) و نوید قیام قائم آل محمد(عج) درسی است؛ اولین اقدام رسولالله پس از ورود به مدینه مکان یابی مسجد بود و در همان جا بود که فرمود «من ﻣﺄﻣﻮر ﺑﻪ ﺳﺎﺧﺖ ﺷﻬﺮی ﻫﺴﺘﻢ ﻛﻪ ﺷﻬﺮﻫﺎی دﻳﮕﺮ را هضم کند»۳. حضرت حجت(عج) نیز به نوید امام محمدباقر(ع) اولین اقدام خود را با تخریب و اصلاح مساجد آغاز میکند. مسجد اولین سلول تمدن اسلامی است. رسولالله(ص) آغاز تولد تمدن اسلامی را از حضور در شهری تازه مسلمان و ساخت اولین مسجد آغاز کرد؛ فراگیر شدن اسلام در شهر، وضع قوانین، تشکیل دارالحکومه و … همه وقایعی بودند که به تدریج پس از حضور رسولالله(ص) در مدینه و ساخت مسجد شکل گرفتند و گسترش یافتند. از همین رو و با اعتراف به عدم تسلط ما به مباحث استراتژیک که مسیر را از توصیف تمدن و ریز شدن به سلولهایی چون مساجد طی میکنند، ترجیح دادیم همچون تجربه اولیه شکلگیری مدینهالنبی ما نیز موضوع را از سلول اولیه و مسجد آغاز کنیم.
این پرونده که اولین پرداخت ژورنالیستی با این موضع است، تنها فتح بابی برای مطرح شدن این نگاه، سؤالات و جستوجوی پاسخهایی است که در نهایت ما را به پاسخ و طراحی نزدیک کند. پرونده را به بهانه جدل معمارانه این روزها درباره مسجد ولیعصر(عج) آغاز کردهایم و به این بهانه به گفتوگو با نمایندگان دو موضع سنتگرا (دکتر نقرهکار) و مدرن (مهندس دانشمیر و اسپریدنف) نشستیم. پس از آن دکتر تربیتجو به نقد این دو نگاه و غیاب نیازهای کاربر مسجد در این نزاع پرداخته است. هرچند که ایشان این دو موضع را سکولار و ایدئولوژیک نامگذاری کرده، اما با انتساب جریان سنتی به جریان ایدئولوژیک مخالفیم؛ ولی به جهت حفظ امانت در متن اصلاحی صورت ندادهایم. پس از آن در مقاله «داستان یک رابطه» دکتر موذن با شرح مصداق مسجد نطنز به نکتهای ظریف درباره جایگاه مسجد در باورهای اسلامی اشاره میکند که خلاصه آن این است که مکان مسجد تعیین نه، بلکه کشف میشود و به ویژگیهای این مکان که ساخت مسجد بر طالع آن نوشته شده است میپردازد.
پس از آن دکتر پیراوی با درسگفتاری در باب روششناسی مطالعات فلسفی در معماری اسلامی نوری بر مسیری افکنده که میبایست برای مطالعه و توسعه این موضوع بپیماییم. در ادامه مهندس نوریان با معرفی مصادیق، وضعیت معماری مساجد معاصر را توصیف و نقد کرده است. دکتر عطاءالله بیگدلی نیز در یادداشت «انقلاب در صورت و سیرت مساجد» به جایگاه مسجد در تمدن و شهر اسلامی پرداخته است. مقاله «معماری علیه خدا» به قلم دکتر اکبرزاده همکار باانگیزهمان است که عمده زحمات این پرونده بر عهده او بود و در این مقاله بایدها و نبایدهای مساجد را از نگاه قرآن و حدیث و با نقد مصادیق مطرح میکند؛ در تکمیل این مقاله نیز یک اینفوگرافی از این توصیهها ارائه شده است. و پایانبخش پرونده بررسی مصداقی و کتابشناسی است؛ ابتدا مساجد ماسوله و مسجد قصر حمید در شهر بم، به عنوان مصادیقی نسبتاً مطلوب اما نه کاملا مورد تأیید معرفی شدهاند، پس از آن به صورت انتقادی به آثار ارسالشده به مسابقه بینالمللی طراحی مسجد مرکزی شهر پریشتینا پرداختهایم و «آنچه مکتوب شده است» کتابشناسی بعضی از مهمترین کتب منتشرشده درباره مسجد و معماری آن خواهد بود.
[divider]منبع[/divider]
[button color=”white” size=”normal” alignment=”none” rel=”follow” openin=”samewindow” ]فصلنامه همشهری معماری [/button]