مسکن اجتماعی، کالای مصرفی یا زیر ساخت اقتصادی
نویسنده: محمدحسین عباسی/پژوهشگر مطالعات پایداری
مسکن مانند کار یا درمان همیشه در انتخابات مخاطبان خود را دارد که شب و روز با آن درگیرند. وقتی فردی از راه رسیده- نرسیده وعده فراهم کردن آن را میدهد بالطبع گروهی از این مخاطبان را با خود همراه میکند. اشتباه و مضرات مسکن مهر کاملاً بدیهی است. اما گاهی فراموش میشود؛ بالاتر از تمامی ایرادات، مسکن مهر نیاز اساسی قشر وسیعی از جامعه را فراهم کرد. از واحدهای خالی و بدون متقاضی این طرح که بگذریم، مسکنی حداقلی را برای قشری از جامعه فراهم کرده است. از چنین جنبهای که نگاه میکنیم متقاعد کردن این گروه مخاطب به عوام فریب بودن شعارهای جدید بسیار سخت خواهد بود.
[divider]مسکن زیرساخت تولید است و نه کالای مصرفی[/divider]
مسکن بدون شک با هر تعریفی، زیر مجموعهای از زیرساختها محسوب میشود. مانند جاده، بیمارستان و مدرسه که این زیرساختها به خودی خود تولیدی ندارند بلکه لازمهای هستند برای تولید. اتفاقی که در حوزه ساختمان ایران سالها است اتفاق میافتد؛ کوتاه شدن عمر مسکن به زیر ۳۰ سال است که این زیرساخت به کالایی مصرفی تبدیل میشود و باعث شغل و تولید کاذب میشود. مسکن مهر شاید صدها هزار شغل ایجاد کرد ولی هیچ کدام مانند بناهایی که ساختند، پایدار نبودند.
در مصرفگراترین جوامع مانند امریکا حوزهی کالای مصرفی از نیاز اساسی و زیرساخت جدا است. مصرفگرایی اگر چه بهعنوان یک فرهنگ قابل دفاع نیست اما باعث تقویت تولید کالاهای مصرفی میشود. در حالی که درون همین جامعه که عمر مصرف یک کفش یا لباس اهمیت چندانی ندارد؛ عمر مصرف مسکن برای تمام اقشار جامعه اهمیت بسیار زیادی دارد. اگر عمر ساختمان کمتر از ۲۰۰ سال باشد ضرر به حساب میآید. این نگاه باعث میشود مشتریان مسکن مهر به علت نیاز آنی و عدم سابقه به آن توجهی نکنند. اغلب مسکنهای مهر با توجه به عمر پایین بنا، دور بودن از زیرساختهای شهری و عدم ماندگاری در نهایت با احتساب هزینههای پنهان برای ساکنان، ضرر به همراه خواهند داشت.
مسکن مهر در نگاهی ساده، مرزی است که مسکن از نیازی اساسی به کالایی مصرفی تبدیل میشود. در حجمی وسیع باید در کمتر از ۳۰سال تخریب شود و از تبدیل شدن به بخشی از زیرساخت کشور فاصله زیاد دارد. از نظر اقتصادی دفن سرمایه برای کالایی غیرضروری است که به غیر از شوک تورمی که تازه از آن خلاص شدهایم اثرات مخرب محیط زیستیای دارد که شاید در چند سال آینده بیشتر به چشم بیاید.
[divider]مسکن در بستر به وجود میآید، نه بستر حول مسکن[/divider]
امری بدیهی که در مسکن مهر فراموش شده، جانمایی در مکانهایی با حداقل زیرساخت بود. این رویکرد کاملاً مصداق کتی است که برای دکمهای دوخته میشود. بهعنوان قانونی کلی در بافت شهری دو برابر هزینه ساخت مسکن باید برای ایجاد زیرساختها در نظر گرفته شود. شاید عوام فریبترین بخش مسکن مهر به حساب بیاید که دولت قبل با تمرکز بر ساخت مسکن مهر، هزینه هنگفت زیرساخت را به دولت بعدی واگذار کرد. در بعضی موارد، اساسیترین نیازها مانند راه، برق و آب بعد از ساخت مسکن ساخته شدند. مردم شاید با سرعت بالایی به مسکنی حداقلی دست یافتند اما دولتهای محلی به خاطر هزینههای بالاسری قطعاً اولویتهای بسیاری را جا به جا کردند. ناآگاهی مردم از این هزینهها که غیر مستقیم از جیبشان خرج میشود، بدون شک بستر را برای عوام فریبی مجدد آماد میکند.
[divider]مسکن اجتماعی[/divider]
شاید تنها یک بار از لفظ مسکن اجتماعی در مناظرهها استفاده شد. اصرار سیاستمداران به بازآفرینی این مفهوم، ریشه در فهم لحظه افراد و اصرار به تئوریزه کردن آن است. مسکن اجتماعی اصولی دارد که پایهایترین آنها هم در مسکن مهر رعایت نشده است و بیش از یک قرن در حال تکامل است. مسکنهای اجتماعی به طور مثال در شهرهای امریکا از برجهای مسکونی دهه ۷۰ به مجتمعهایی در دل شهر تبدیل شده است که با کمترین دخالت ساخت این نوع مسکن در بطن رشد شهر رخ بدهد و مانند گذشته یک برج تازه وارد در حومه شهر نباشد. مثال شاخص دیگر مسکن اجتماعی ضرورت در نظر گرفتن نیازهای قشر آسیب پذیر است که غالب ساکنان این نوع مسکنها را شکل میدهند. مسکن اجتماعی قرن بیست و یکم از اروپا و امریکا تا امریکای لاتین آنقدر با بافت شهر تنیده شده است که دیگر قابل تشخیص نیست و تا حد ممکن بیش از بناهای معمول فضای جمعی و اشتراکی دارد
[divider]پراکندگی مسکن و نبود مطالعات ابتدایی[/divider]
مسکن، نیاز خاص جامعه ایران نیست و به طور آماری در مجموع نیاز قابل توجهی در حوزه مسکن وجود ندارد اما به دلیل عدم مدیریت این حوزه سرمایهها به بخش پرسودتر حرکت کردند. نتیجه آن تولید مازاد در مناطقی از شهرها است، در حالی که بخشی از شهر به علت عدم ورود سرمایه کمبود مسکن دارد. فقدان استراتژی جهتدهنده که تا حدی در دولت یازدهم شکل گرفت در سالهای طولانی باعث شده است محرک اصلی بازار مسکن سرمایه یا سرمایه دار باشد. با این نگاه میتوان از نگاه دولت برای عدم رغبت به ساخت مسکن حمایت کرد چرا که دولتها اصولاً وظیفه هدایت بازار سرمایه و سیاستگذاری آن را به عهده دارند تا تولید یکسان در همه دهکها تضمین شود. تولید مستقیم مسکن توسط دولت مصداق بارز دخالت در کوچکترین عنصر اقتصادی جامعه است که به هم ریختگی و آشفتگی مسکن را در پی داشته است.
[divider]مطالعات[/divider]
حقیقت این است که دوره ریاست جمهوری چهارساله و مدل برنامهریزی آن عرصه مدیریت استراتژیک نیست و به خاطر نبود طرح بالادستی، زودبازده بودن به آفت همیشگی این چند دهه تبدیل شده است. بدیهی است دولت قبل، از اهمیت مطالعات جامعه شناختی، مکانیابی و زیرساختی مسکن مهر آگاه بوده است اما وقتی مانند شعارهای این روزها تأمین تعداد مشخصی مسکن هدف باشد؛ منفعت به فراموش کردن کارهای ناملموسی است. لولههای آب شیکاگو بیش از ۱۵۰ سال پیش، از الوارهای چوبی ساخته شده است. هر چند سالی این بحث باز میشود که باید کل سیستم بازسازی شود. اگر چه بازسازی در مناطقی انجام شده است اما مسأله مهم این است که هر بار گروهی در انستیتو ایلینوی طبق مطالعات ثابت میکنند این لولهها تا چند دهه دیگر هم قابل استفادهاند.
تعهد ادامه مسکن مهر از سوی دولت قطعاً تصمیمی ناگزیر بود؛ چرا که راه بازگشتی از آن نیست. اما قانع کردن مردم و مصون کردن آنها از شعارهای عوام فریبانه به طور قطع یکی از چالشهای این روزهای دولت است. دولت باید به عناوین مختلف برای مردم شفافسازی انجام دهد که وظیفهاش جهتدهی و سیاستگذاری مسکن است. به طوری که برخلاف جریان مسکن مورد نیاز در بطن صنعت ساختمان به وجود آید. از طرفی آسیبهای دخالت مستقیم دولت در ایجاد فوری مسکن تبیین شود. مسکنهای مهر فعلی بدون هیچ اغراقی برای قانع کردن مخاطب کافی اند.
منبع: [button color=”white” size=”normal” alignment=”none” rel=”nofollow” openin=”samewindow” ]روزنامهی ایران[/button]