[divider]پیشگفتار[/divider]
بارش باران روزهای اخیر در استان سیستان و بلوچستان، اکثر معابر شهرستانها و روستاهای استان را دچار آبگرفتگی کرده است و در برخی از روستاها بسیاری از ساکنین مجبور به ترک منازل خود شدهاند.
براثر طغیان رودخانههای فصلی، روان آبها و سیلاب مسیرهای دلگان – ایرانشهر، زهکلوت – دلگان، خیرآباد – ایرانشهر، ایرانشهر – جلگه، چاهان – زرآباد، نیکشهر – بنت، کاروان – زرآباد، بزمان – دلگان، فنوج – رمشک و فنوج – اسپکه برای لااقل دو روز مسدود بود و ارتباط زمینی با این روستاها ناممکن شد.
به گفته مدیرعامل جمعیت هلالاحمر سیستان و بلوچستان؛ از آغاز بارندگیها تا شب هفتم بهمنماه، امدادگران هلالاحمر در قالب ۱۶۲ تیم عملیاتی به هزار و ۶۷۵ خانوار سیلزده در سیستان و بلوچستان امدادرسانی کردند.
این در حالی است که با جستوجویی در اخبار دادههای زیر قابلتوجه است:
- در پی بارندگیهای شدیدی که از ۳۰ دی ۱۳۹۵ در مناطق جنوبی استان سیستان و بلوچستان در ایران آغاز شد، رودخانههای فصلی طغیان کردند و باعث بسته شدن ۱۵ راه اصلی و فرعی در این استان شدند. حدود ۲۰۰۰ خانه در مناطق ایرانشهر، سرباز، نیکشهر، کنارک و غیره آسیب دیدند. همچنین ۳ روستا به دلیل همجواری با رودخانه کاملاً تخلیه شدند و ۳۹۵ خانوار موجود در آنها در مناطق امن اسکان اضطراری داده شدند.
- نبود امکانات مناسب، کار کمکرسانی به اهالی روستاهای مختلف را سخت کرد. برای مثال طغیان رودخانه کاجو باعث شد تا دسترسی به ۸۰۰۰ تن از ساکنان روستاهای بخش سابورک غیرممکن شود. این در حالی بود که مردم این منطقه سالها منتظر ساخت پل حمیری روی این رودخانه بودند.
- کشاورزی و دامداریهای مردم در مناطق خاش، ایرندگان، نوک آباد، پشتکوه، طرحهای آبخیزداری و بندها و پشتههای خاکی، شبکهها و تأسیسات آب و برق و مخابرات خسارات فراوان دیدهاند. بنیاد مسکن و برخی دیگر از ادارات تاکنون نتوانستهاند آمار دقیقی از وارد آمدن خسارت به مردم را گزارش کنند.
[divider]اباذری و بیشتر از او[/divider]
[epq-quote align=”align-left”]اباذری با لذت به جامعه ایرانی تاخت. او از فرهنگ منحطی صحبت کرد که بر افکار مردم چنبره زده، ایشان را با توهم انتخاب ،درگیر حواشی و آن چیزهایی میکند که از سیاست روزمره زندگی شهروندان فاصله بسیاری دارد. [/epq-quote]دکتر یوسف اباذری جامعهشناس و استادیار گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران است. در جلسهای که به بهانه نقد آثار مرتضی پاشایی پس از مرگ او تشکیل شده بود؛ با لذت به جامعه ایرانی تاخت. او از فرهنگ منحطی صحبت کرد که بر افکار مردم چنبره زده، ایشان را با توهم انتخاب درگیر حواشی و آن چیزهایی میکند که از سیاست روزمره زندگی شهروندان فاصله بسیاری دارد. عکسالعمل هیجانی جامعه به مرگ پاشایی در مقابل سکوت و بیتوجهی مطلق نسبت به هلاک روزمره انسانها در سیستان و بلوچستان، نمونهای از این حرکت کور جمعی است که اباذری آن را در مقابل حاضرین بهتزده در آن جلسه، قاب کرده و به دیوار میخ میکند.
سخنرانی اباذری با این جملات آغاز میشود:
حرفهایم را شروع میکنم. حدود یک ماه پیش صداوسیما مستندی نشان داد در مورد استان سیستان و بلوچستان. در آنجا نشان میداد که مردمی در سیستان و بلوچستان در حال مرگاند. یعنی بچههایشان را بغل میکنند چون جایی ندارند، توی راهها دارند میمیرند. کسانی که زیر فشار زندگی دیوانه شدهاند در سطح شهر پراکندهشدهاند، با بعضیهایشان صحبت میکرد. مردم غذا ندارند بخورند. تمام مسئولین استانی که صحبت میکردند، همه میگفتند که اگر دولت تا یک ماه یا دو ماه دیگر به اینجا نرسد، این استان خواهد مرد. این فیلم هست، اسمش ماهیها زنده میمیرند. و نکتهی جالب برای من این است که هیچکس به این فیلم کوچکترین توجهی نکرد. حتی شما که اینجا نشستهاید حتی نمیدانید چنین فیلمی ساختهشده و چنین فیلمی نمایش دادهشده و این فیلم دربارهی مرگ زندگی یک استانی از این مملکت است که یکزمانی تأمینکنندهی گندم این مملکت بود.
بار دیگر به پیشگفتار برگردید. از نامهای گفتهشده کدام را تابهحال شنیده بودید؟
[epq-quote align=”align-right”]یش از ۹۰ درصد دانشجویان (آنهم در رشته شهرسازی و عموماً در ترم های پنجم و بالاتر) قادر به نام بردن سه شهر از بسیاری استانها نیستند![/epq-quote]از سر کنجکاوی هرسال و در همان جلسات ابتداییترم از دانشجویان پرسیدهام که از هر استان ایران سه شهر را بهجز شهر مرکز استان نام ببرند. نتایج خیرهکننده است. بیش از ۹۰ درصد دانشجویان (آنهم در رشته شهرسازی و عموماً در ترم های پنجم و بالاتر) قادر به پاسخ به این سؤال در بسیاری از استانها نیستند. ایلام، سیستان و بلوچستان، هرمزگان، خراسان جنوبی، چهارمحال و بختیاری، کرمانشاه و … حتی اسم شهرها به گوش دانشجویان نخورده است، چه برسد به آنکه بهعنوان یک ایرانی با دردها و مشکلات قسمتهای یادشده از میهن خود باخبر باشند و برای حل آنها به فکر چاره.
آنچه ساختمان پلاسکو با ایرانیان کرد از جنس همان اتفاقی بود که با نام مرتضی پاشایی گره خورد، «جو زدگی عمومی»
برخلاف بسیارانی که شبکههای اجتماعی را عامل رخداد چنین موجهایی میدانند، چنین به نظر میرسد، آنچه بعدتر و با محوریت شبکههای اجتماعی رخ داد را نمیتوان به ذات این شبکهها معطوف نمود. درواقع شبکههای اجتماعی در این میان تنها در حال مصرف هستند و لایههایی از اجتماع را که مدتها به زیر خاکستر و رنگ و لعاب مخفی مانده بوده به سطح کشیده و عریانتر نشان میدهند.
سادیسم عبارت است از علاقه به آزار دادن دیگران، طوری که این آزار رساندن موجب لذت و آرامش فرد آزار رسان شود. این افراد از تحقیر و تمسخر و آزار روحی یا جسمی افراد بهخصوص در حضور دیگران لذت زیادی میبرند و گاهی رفتارهای پرخاشگرانه یا جنایتکارانِ از خود بروز میدهند.
سادیسم اما عموماً با مازوخیسم همراه است، تمایلی که در پی آن فرد از تحقیر، فشار و هرگونه تألمات جسمی و روحی به رضایتمندی میرسد. آنگونه که اریش فروم[۱] روانشناس و جامعهشناس مکتب فرانکفورت بیان میدارد، عموماً ریشهی هرکدام از این دو تمایل را بایستی در سوی مقابل طیف جستجو نمود. فرد سرکوبشده به سرکوب سایرین تمایلی پنهان دارد، همانگونه که سرکوبگر از تصور درد شکنجه شونده است که ارضا میشود.
[epq-quote align=”align-left”]میان «ثبت سلفی با قربانی و صحنه رخداد فاجعه» و «جمعآوری یادگاری از قربانیان توسط قاتلان زنجیرهای» قرابت بسیاری است.[/epq-quote]تمایل بیمارگونه جامعه شهری ایران در ثبت و انتشار اخبار و تصاویر دلخراش حوادث، آتشسوزیها، تصاویر ضربوجرح حیوانات، کودکان، زنان در معرض ستم خانگی، کودکان کار، قربانیان اسیدپاشی، مضروبین دعواهای خیابانی، تصادفات رانندگی، افراد مشهور در بستر مرگ و مانند آن را از این طریق رفتاری سادیستی دانست. هدف از اقدامات یادشده نه کمک به حل مشکل که نوعی از لذتجویی پنهان در جذب تمام و کمال خشونت در واقعه است. نوعی از سادیسم اجتماعی که در آن، میان «ثبت سلفی با قربانی و صحنه رخداد فاجعه» و «جمعآوری یادگاری از قربانیان توسط قاتلان زنجیرهای» قرابت بسیاری است.
با این تحلیل میتوان رفتار اجتماعی جامعه شهری ایران نسبت به حوادث گوناگون را که در وهله نخست غیرقابلپیشبینی به نظر میرسد بهتر از گذشته واکاوی و آیندهنگری نمود.
به نظر نگارنده، دو متغیر اصلی «مرکزگرایی» و «ثبت پذیری» موتور محرک موجهای اجتماعی هستند.
[divider]مرکزگرایی[/divider]
یاشار کمال نویسنده ترک کتابی دارد با عنوان «سلطان فیلها». داستان حکایت درگیری میان فیلهای عظیمالجثه و قدرتمند و مورچههای کوچک و متفرق است. در قسمتی از داستان مورچههای لگدمال شده و شکستخورده و ناامید از پیروزی؛ تحت تأثیر مغزشویی فیلها و از «خود بیگانگی»[۲] به این باور رسیدهاند که با تقلید رفتار فیلها (مثلاً خاراندن کفل به درختان) به فیل تبدیل خواهند شد!
فهم «تمرکز توسعه در پایتخت» نیازمند دادههای آماری و سرشماری نیست. انسان ایران پیش از هر چیز بستگان و آشنایانی دارد که در تهران زندگی میکنند. تعاملات با «تهران نشینان» برای هر ایرانی تجربهای از لمس جامعهای است که از امکانات بیشتری برخوردار است. به شهروند ایرانی لازم نیست بگویید ۴۵ درصد از صنایع ایران در تهران است، او شاید نداند تهران بیش از ۱۴ درصد از تولید ملی را دارد، یا مثلاً از میزان بودجه ۱۷ هزار میلیارد تومانی شهرداری تهران بیاطلاع باشد. اما او آنقدر باهوش است که بدون این اطلاعات هم بفهمد بهتقریب تمام رسانههای دیداری و شنیداری و روزنامههای کثیرالانتشار، دفاتر مرکزی کلیه سازمانها و … در تهران است.
دنبال کردن اخباری که در مرکز رخ میدهد، برای شهروند ایرانی نوعی از همراهی و قرارگیری در بطن توجه عمومی است. شاید کسی اخبار سیستان را پیگیری نکند ولی پیگیری اخبار تهران وجهی از تجدد، اهمیت و بهروز بودن به همراه دارد. خبر گیرنده با پیگیری اخبار ساختمان پلاسکو از «مشکلات بیاهمیت شهرستانی» جداشده و به «اخبار مهم پایتخت» وصل میشود. او دارد فیل میشود.
بیتوجهی رسانهها و افکار عمومی نسبت به آنچه در «شهرستانها»[۳] میگذرد حتی در هنگامیکه سخن از عواطف و انسانیت و بخشش در میان است خود را نشان میدهد.
مغازهدارانی که در ساختمان پلاسکو در واحدهایی با رقم سرقفلی بیش از دو میلیارد تومان شاغل بودهاند و سالها نسبت به اخطارهای ایمنی سازمانهای مختلف بیتوجهی کرده و حتی حاضر به تأمین حداقلهایی مانند سیستم اطفا حریق نبودهاند، کارفرمایانی که واحدهای تجاری خود را بیمه نکرده بودند، کارگران خود را پنهان از دیدگان مأمورین تأمین اجتماعی بدون بیمه و قرارداد به کار واداشته بودند در نقش مالباخته و مظلوم وارد صحنه شده و رسانهها از اقدامات خیرین انساندوستی که چندین دهنه مغازه و پاساژ را به قیمت «صلوات» در اختیار ایشان قرار دادهاند مملو شدهاند. در نیت خیرین پاساژساز شکی نیست، مگر کسی میتواند شکی داشته باشد در نیت بزرگوارانی که پاساژهای چند صدمیلیاردی خود را محض رضای خدا و خلق بهرایگان در اختیار کاسبان منصف پلاسکو قرار میدهند؟!
سؤالی که ذهنها را مانند خوره میخورد، این است که خیرین یادشده چرا نسبت به دهها کلاس درس کپری در سیستان و کرمان و خوزستان بیتفاوتاند؟
صاحبگل صالحی، فرماندار نیکشهر می گوید:
در شهرستان فنوج ۳۶ مدرسه، بنت ۵۴ مدرسه، بزمان ۱۱ مدرسه، ایرانشهر ۱۲۰ مدرسه، سرباز ۸۵ مدرسه، راسک ۹۳ مدرسه و در چابهار کمبود ۹۹ مدرسه محسوس است.[epq-quote align=”align-left”]فرماندار نیک شهر: تنها در جنوب سیستان و بلوچستان ۳۳۱ مدرسه فاقد برق و ۴۲۸ مدرسه فاقد آب آشامیدنی و ۹۷۸ مدرسه فاقد دیوارکشی است.[/epq-quote]
به گفته ی او، تنها در جنوب سیستان و بلوچستان ۳۳۱ مدرسه فاقد برق و ۴۲۸ مدرسه فاقد آب آشامیدنی و ۹۷۸ مدرسه فاقد دیوارکشی است.چرا کودکان بلوچ و عرب که تمام مایملک زندگی خانواده و عشیرهشان باهم بهقدر سرقفلی یکی از مغازههای ساختمان پلاسکو هم نمیشود نه جایی برای دلسوزی خیرین دارند و نه در تلگرام و اینستاگرام نشانی از آنها یافت میشود.
به ما حق بدهید که نسبت به مهربانی شما هم مشکوک باشیم.
[divider]ثبت پذیری[/divider]
فرد مبتلا به سادیسم از مشاهده و لمس سوژه لذت میبرد. سوژهای که بتواند در یک کادر بگنجد نسبت به سوژه گسترده از این نظر مزیت دارد. نمیتوان از مرگ سالیانه ۵۸۰۰ نفر تهرانی به دلیل آلودگی هوا تصویربرداری نمود یا آن را بهصورت لحظهای و با تیترهای درشت در تلویزیونها و روزنامهها نمایش داد. بهبیاندیگر روزانه ۱۶ تن در تهران خفه میشوند و برای کسی اهمیتی ندارد. طی ۹ روز گذشته از رخداد تاثربار آتشسوزی در پلاسکو، تنها در تهران، ۱۴۴ نفر به دلیل آلودگی هوا، در سکوت کامل خبری جان خود را ازدستدادهاند.[epq-quote align=”align-left”]فرد مبتلا به سادیسم از مشاهده و لمس سوژه لذت میبرد. سوژهای که بتواند در یک کادر بگنجد نسبت به سوژه گسترده از این نظر مزیت دارد. نمیتوان از مرگ سالیانه ۵۸۰۰ نفر تهرانی به دلیل آلودگی هوا تصویربرداری نمود یا آن را بهصورت لحظهای و با تیترهای درشت در تلویزیونها و روزنامهها نمایش داد.[/epq-quote]
بازار تهران یک بمب ساعتی با ضامن ناپایدار است، نهادهای مختلف فنی و تخصصی از قریبالوقوع بودن کشتار در بازار سخن میگویند اما بازهم آنچه در تلگرام دستبهدست میشود تصاویر آتشنشانان با لباسهای سوخته است.
بازار تهران تنها قسمت در معرض خطر شهر تهران نیست. گوشه گوشهی ایران پر است از ساختمانهایی مثل پلاسکو ولی همچنان شهروندان فهمیم به دنبال خرید چهار هلیکوپتر امداد برای کلانشهرها هستند. هلیکوپترهایی که در بزنگاه حادثه در بازار تهران بیشتر به یک شوخی شبیه هستند.
[divider]چه باید کرد؟[/divider]
خشکسالی چندین و چند سال است که رمق از جان این سرزمین گرفته، به اسم سازندگی سد میسازند و رود و دریاچهای نمانده که در فلات ایران همچنان زنده باشد. خشکترین بخشهای ایران با بارانی کمتر از ۱۸۰ میلیمتر به سیل دچار شده و خانه و خیابان به قتلگاه مردم بیپناه تبدیل میشود. این مقدار باران در بسیاری از مناطق ایران طبیعی بوده زیرساختهای شهری و روستایی اولیه (حتی با استانداردهای ایران) قادر به رفعورجوع سیلاب هستند. طبقه زحمتکش و بیسرمایه دیگر حتی در روستاها هم با عقب ماندن از کورس بورسبازی املاک و مستغلات به حریم و بستر رودها و سایر نقاط در معرض خطر کوچانده شدهاند. تجربه سیل مشهد، گرگان، کن و … گویا برای بیدار کردن مدیران شهری نسبت به عواقب حاشیهنشینی و توسعه ناایمن کافی نبوده است.
ما بیشتر از اینکه به شهروند خبرنگار، شور و احساسات خالصانه، همدردی، شبکه اجتماعی و خیر نیاز داشته باشیم به سامانههای توزیع متناسب ثروت و توسعه در سطح سرزمین، مراعات قوانین اولیه ایمنی شهری و روستایی و مطالبه گری معطوف به اقدام نیازمندیم.[epq-quote align=”align-left”]ما بیشتر از اینکه به شهروند خبرنگار، شور و احساسات خالصانه، همدردی، شبکه اجتماعی و خیر نیاز داشته باشیم به سامانههای توزیع متناسب ثروت و توسعه در سطح سرزمین، مراعات قوانین اولیه ایمنی شهری و روستایی و مطالبه گری معطوف به اقدام نیازمندیم.[/epq-quote]
سادیسم جمعی تا هنگامیکه چکمه نابرابری بر حلقوم شهروندان و طبقات آسیبپذیر اجتماعی و اقتصادی فشار میآورد نهتنها با نصیحت و کمپینهای حکیمانه تعدیل نمیشود که چرخه بازتولیدی سریعتر را نیز طی خواهد نمود.
[divider]پانویس[/divider]
[۱] -Erich Fromm
[۲] – مفهوم الیناسیون (ازخودبیگانگی) نخستین بار از طرف هگل مطرح گشت و بر دانش بشری بهگونهای مدون افزوده شد. به گمان هگل، ازخودبیگانگی به معنای عدم آگاهی به این واقعیت اساسی است که چیزی جز ذهن وجود ندارد و هر مرحله از تاریخ که به این حقیقت آگاهی نداشته باشد در حالت ازخودبیگانگی قرار دارد. ازاینرو مبحث الیناسیون در نگاه هگل با مبحث آگاهی رابطهای تنگاتنگ پیدا میکند، هرچند مقصود از آگاهی، آگاهی به کلیت و مطلق بودن ذهن است و هر نگاهی که چیزی فرای این ذهن را دریابد با بیگانگی از خویش مواجه است. چون چیزی فراتر از این ذهن و روح مطلق وجود نخواهد داشت.
[۳] – اصطلاحی غلط که در گویش روزمره فارسی بجای هرجایی که تهران نباشد استفاده میشود. عموماً این کلمه با درونمایهای منفی و تحقیرآمیز همراه است، گرچه شاید گوینده چنین قصدی را نداشته باشد. شهرستان در تعریف صحیح یک واحد تقسیمات سیاسی سرزمین است که از استان کوچکتر و از ناحیه بزرگتر باشد.
[۴] – تصاویر مدرسه کپری به عنوان مشتی نمونه خروار از اینجا به عاریه گرفته شده است.