در قلب میدان مردم می‌تپند: جایگاه طراحی شهری در توسعه شاخص های دموکراسی

شهرها با رفتاری که با ساکنان خود دارند ثابت کرده اند، چیزی بیش از مجموعه ای از تک بناها هستند و کیفیتی کلی، مستقل و فراگیر دارند. جامعه نیز جدا از تک تک آدمهای سازنده اش، روح و معنایی کلی را متبادر می کند. با نگاه به فرآیندهایی که مجموعه ای از اجزاء را به کل واحدی تبدیل کرده است در می یابیم که مدل های متنوعی برای جامعه پذیری و شهریت یافتن ممکن و موجود است. شهر ها و جوامعی مرکزگرا و متراکم و یا پراکنده و توده گریز، وگاه محوری و جهت مند. در هر شکلی از موضوع آنچه سبب سامان یافتن زیست اجتماعی شهری می شود، همگنی میان هندسه اجتماعی و هندسه شهری است و در این میان فضاهای جمعی به عنوان فضاهای منفی ِ عظیمی که بدون جرم و وزن، و مبتنی بر روابط انسانی شکل می گیرند مهمترین و بارزترین مفصل و موصل ارتباطی میان کالبد شهری و روح اجتماعی اند. این وضعیت چنین می نمایاند که فضاهای شهری شاخص و بستر انطباق هندسی شهر و جامعه اند. دموکراسی به عنوان یک مزیت بدیهی شده ی اجتماعی، با جهت دهی به این فضاهای شهری می تواند شهر و جامعه را به سطحی بالاتر از امر مطلوب انسانی ارتقا دهد.

[divider]فضای جمعی در نسب شناسی دموکراسی[/divider]

در آتنِ سده ی پنجم پیش از میلاد، تمامی مردم جز زنان و بردگان حق شرکت در تصمیم گیری برای اداره امور همگانی را داشته اند. این حق عامه یا دموس[۱] نخستین تعریفی است که از دموکراسی مستقیم بیان می شود( آشوری،۱۳۸۵، ۱۵۷). در این مدل با تجمع مردم در فضایی باز به نام آگورا[۲] خواسته های مردم بیان شده و آنچه به صلاح عمومی است به تصویب می رسد. این گونه از دموکراسی توانایی ها و ناتوانی های خاص خود را دارد. چنانچه در طول تاریخ و عرض جغرفیا، اجراهای دیگری نیز از ایده دموکراسی به ظهور رسیده است. اما مهمترین محدودیت دموکراسی مستقیم که در نظامی دیالکتیک، دموکراسی غیر مستقیم را به عنوان آنتی تز خود به ذهن متبادر می کند، وجود سه عامل محدودیت بود. نخست آنکه جمع شدن تمامی اعضای جامعه در زمان و مکان مشترک با افزایش جمعیت ناکارآمد و ناممکن است. جز این، خود فرآیند بحث نیز دگرگونی یافته، همپای توسعه تاریخی بشر، هم سلایق و نگاه به موضوعات تنوع یافته و هم خود موضوعات مورد بحث فراوانی بالایی دارد. برای جبران این نقیضه، جامعه با انتخاب نخبگان، مجموعه ای محدود تر را تشکیل می دهد که با دیوار کشیدن به دور آگورا و میدان های شهری، پارلمان های نخستین را شکل بدهند(پارکینسن،۱۳۸۶،۳۶). در این شیوه که دموکراسی غیر مستقیم خوانده می شود در عین این که مجموعه، چابکی و توانایی بیشتری برای اتخاذ تصمیمات دارد، ولی به همان نسبت از عینیت خواست عمومی فاصله می گیرد. این فاصله ی جبری در برخی موضوعات خود را نمایش داده و به تعارض بین نظر مردم و نظر نمایندگان مردم تبدیل می شود. به عبارت دیگر در طول حیات یک پارلمان همیشه لحظاتی هست که اعضا، نماینده ی خواست عمومی نیستند. این وضعیت دوگانه را با دو عبارت خواست عمومی و مصلحت عمومی صورت بندی می کنند(آشوری،۱۳۸۵،۱۴۶). در دموکراسی مستقیم، مردم خواست خود را مصلحت خود می دانند و این تعارض وجود ندارد. ولی در دموکراسی های غیر مستقیم، نمایندگان به سبب شأن نخبگانی حاصل از انتخاب شدگی، این حق را برای خود قائلند که مصلحت مردم را چیزی جز خواست آنان بپندارند. لذا پارلمان تنها می تواند تجلی مصلحت عمومی باشد و نه خواست عمومی. برای فهم این موضوع که چه عرصه ای، ظرف بیان این تفکیک می شود، باید به بزنگاه هایی رجوع کرد که این تعارض در جوامع شکل می گیرد. آنچه که شبکه های تلویزیونی از اعتراضات مردمی مخابره می کنند، همواره در بستر میدان ها و دیگر فضاهای عمومی بروز می یابد. اگر به منشا قدرت و مشروعیت در دموکراسی رجوع کنیم در می یابیم که فرد به واسطه ی حضور اعمال قدرت کرده و خواست خود را مشروعیت می بخشد(بهزادفر و محمودی کردستانی،۱۳۸۷، ۳۵) و در چنین حالتی مفهوم پارلمان از اعتبار ساقط است. بر این اساس فضای عمومی به عنوان تضمین دموکراسی حقیقی، خود را در نقش مکمل پارلمان معرفی می کند تا نقیضه ی تفکیک خواست و مصلحت بر طرف شود.

ردیفدموکراسی مستقیمدموکراسی غیر مستقیم
مزیت هاهمسانی مصلحت و خواست عمومیپوشش حداکثری جمعیت، موضوعات و دیدگاه ها
محدودیت هاعدم پذیرش جمعیت، موضوعات و دیدگاه های فراوان و متنوعجدایی میان مصلحت نخبگانی و خواست مردمی
کالبدآگوراپارلمان + فضاهای شهری

جدول: مقایسه مدل های دموکراسی
ماخذ: نگارنده

بی شک ساده انگارانه است که فرض کنیم با ساخت یک میدان در برابر یک پارلمان دموکراسی محقق خواهد شد و یا کیفیتی مطلوب تر و محق تر خواهد یافت. درست است که این عمل سیاسی برای تحقق نیازمند عرصه ای برای حضور است، اما هر عملی بی شک معطوف به اراده، باور و هدفی شکل می گیرد. در این میان چه چیزی فضای شهری را عرصه ی عمل سیاسی می کند؟ اگر جامعه را در واحد خرد خانواده مد نظر قرار دهیم، می توانیم خانه را به عنوان ظرف این جامعه تلقی کنیم. آنچه که سبب تعلق و مسئولیت فرد نسبت به خانه می شود، تجربه عمیق و طولانی زیستی در فضای خانه است. همین مجموعه تعاملات در طول زمان در مقیاس شهر نیز قابل تحقق است. همانطور که خانه در ناخودآگاه فرد، به عنوان محیط پاسخده ی مجموعه ای از نیازهای جسمی و روانی بدیهی شده است، نا خودآگاه شهروندان نیز مبتنی بر تجربه زیست شهری، نسبت به شهر عطف پیدا می کند. شهر با فضاهای پاسخگو به نیازهای جسمی و روانی فرد و با مجموعه ای از تعاملات، او را نسبت به خود اهلی کرده و رابطه فرد و فضای شهری را معنادار می کند. نتیجه این امر آن است که فرد از ساکن به شهروند ارتقاء یافته و نسبت به مکان و دیگر شهروندان سمپاتی و بستگی مثبت پیدا می کند.

 نمودار 3
نمودار ۳

بر این اساس هر مکانی بنا به تجربه ی زیستی مخاطب از آن، امکاناتش را در ذهن مخاطب به عنوان توانایی های مکان ثبت کرده و سبب می شود به عنوان یک انتخاب در ذهن شهروندان مطرح باشد(ماجدی و همکاران، ۱۳۹۰، ۲۷۰). همانطور که تفرج گاههای عمومی در خاطره شخص به عنوان مکانی مناسب برای زدودن آلام و ناراحتی ها مطرح می شوند و یا مکان های عبادی فرصت خلوت را به فرد می بخشند، عرصه های عمومی نیز در ذهن مخاطب، به فرد توان “ما” شدن می بخشد. فضایی که با ایجاد همدلی و همراهی تجربه ی پیوندهای اجتماعی را در لایه های مختلف شخصیتی فرد نهادینه کرده است. تجربه آئیین های جمعی سوگواری و شادمانی و یا بطالت های دوستانه و سرخوشانه، مفهوم اجتماع را بر تصویر میدان های شهری منطبق کرده و فضا را عین اجتماع بازنمایی می کند. آنچه در این فرآیند اهمیت دارد آن است که فضای عمومی نه تنها در ساحت کالبدی عرصه ای برای عمل اجتماعی است، بلکه در ساحت مفهومی اش، ایده ی عمل اجتماعی را به عنوان یک انتخاب طرح می کند. در این وضعیت فضاهای شهری الهام بخش ایده ی اعتراض می شوند. هاید پارک[۳] و یا میدان ترافالگار[۴] و البته میدان پارلمان[۵] در لندن همگی مفاهیمی اجتماعی اند که نه تنها اعتراض را ممکن می کنند، بلکه با تبدیل کردن آن به سنت، نقش مکمل اعتراض را برای نزدیک کردن خواست عمومی و مصلحت نخبگانی، تسهیل می کنند. این همان فرآیندی است که سبب تاثیر گذاری فضای شهری بر توسعه دموکراسی و تضمین بقای این مدل اجتماعی می شود. چنین است که هابرماس[۶] از الویت فضای عمومی بر حوزه ی عمومی سخن می گوید و هانا آرنت[۷] نیز بر وجه کالبدی این الویت صحه می گذارد(مدنی پور،۱۳۸۷،۲۰۷). مردم شناسانی مانند شالو[۸] نیز پلازاهای شهری را به عنوان بدیل موقت فوروم[۹] ها، شرط تحقق دموکراسی غیر مستقیم می داند (گودسل، ۱۳۸۶، ۹). در تجربه اعتراضات شهری کشورهایی چون مصر، بحرین، تونس، یونان و امریکا نیز رجوع شهروندان به فضاهای شهری، رجوع به حوزه ی عمومی است. مداخلات دولتها نیز در برابر چنین رویدادهایی نمی تواند این حوزه را بدان ها بازگرداند، چرا که امری وابسته به مکان، اما انتزاعی است. حذف امکان تجلی آن، امکان تصاحب آن را ایجاد نمی کند. و بدون حوزه ی عمومی، تنها حکومت محض نظامی که خود اعترافی به ناپایداری است قابل بروز است. گهگاه نیز در بعضی کشورها، فضاهای شهری را از طرفداران خودی پر می کنند و به تبلیغ می پردازند، بی آنکه متوجه باشند حوزه ی عمومی محصول تجربه و خاطره ی جمعی است و یک اتفاق چند ساعته و حتی چند روزه نمی تواند به نحو فرمایشی بخشی از خاطره ی جمعی شهروندانی باشد که با آن همدلی ندارند. در حقیقت شهر فضایی است که یا توسط شهروندان معنا دار می شود و یا در غیاب شهروندان معنای غیاب آن ها را مخابره می کند؛ اما هرگز عرصه ی حضور فرمایشی قرار نمی گیرد.

 فضای شهری ظرف تجلی عرصه ی عمومی- یونان
فضای شهری ظرف تجلی عرصه ی عمومی- یونان

ماخذ: ECNN.ir

از سوی دیگر با رشد ارتباطات مجازی، بخش عظیم روابط حوزه ی عمومی، از فضای شهری به فضای مجازی منتقل شده است و این شائبه را ایجاد می کند که فضای کالبدی از الویت حضور برای کسب مشروعیت و اعمال قدرت دموکرایتک خارج شده است(گودسل،۱۳۸۶،۱۴). هر فضای مجازی لاجرم ایجاد کننده ای دارد. هر سایت، وبلاگ، شبکه اجتماعی، شبکه رادیویی و یا شبکه های ماهواره ای علی رغم ساختار اعتباری و نرم افزاری خود، نیاز به فضایی سخت افزاری و سرمایه ای واقعی دارد. یعنی پولی که پشتوانه آن در بانک های مرکزی کشورها، باید طلا باشد. این امر نشان می دهد که هزارتوی امر مجازی، هر چند رها و آزاد از هر قید بیانی، اما همواره نیازمند به مالک و صاحب است. هیچ فضای الکترونیکی بی صاحب نیست و هیچ صاحبی، بی منظور هزینه ای نمی کند. چنین است که امر مجازی برای همیشه تنها بازنمایی واقعیت است و نه نمای واقعیت. در حقیقت امر مجازی نمی تواند فارغ از اغراض بیان کننده، به خودی خود بیان امری باشد. بنابراین امر مجازی نه به صورت عرفی، اما به صورت فلسفی همواره قابل رد و متهم کردن به دروغ است. امضاهای اینترنتی پای بیانیه ها، شمار بازدید کننده ها، موافقان و مخالفان همواره قابل تردید اند. از سوی دیگر امر مجازی به علت آنکه تاثیر مستقیم فیزیکی ندارد، نمی تواند جبر قطعی ایجاد کند. در نتیجه آن مسئولی که مورد اعتراض مردمی قرار دارد، هم می تواند کامپیوتر خود را خاموش کند و هم کامپیوتر دیگران را (پارکینسون،۱۳۸۶،۳۹). در حقیقت امر مجازی همواره نرم است و امر نرم، امری اطلاعاتی و بر پایه دانستگی و علم تلقی می شود. اما حیطه عمل کجای این معادله است؟

فضاهای شهری به عنوان فضاهای عمومی، در عین اینکه به لحاظ حقوقی و اعتباری در اختیار حاکمیت ها قرار دارند، اما هیچ مانعی برای تملک و در اختیار گرفتن آن ها از جانب شهروندان وجود ندارد. شهر به عنوان نمای واقعیت و نه بازنمایی آن، واقعاً در اختیار شهروندان است. شهر را نمی شود فیلتر کرد، خاموش کرد، و یا انکار کرد. شهر واقعیت بیرونی است. برای همین است که در تجربه ی انقلاب های کشورهای عربی، دولت های مورد اعتراض، دخالت نظامی می کنند. در حقیقت دخالت، داخل شدن است و داخل شدن، اثبات داخل نبودن؛ که هر شدنی در سودای بودن اتفاق می افتد. نظامیان به عرصه عمومی وارد می شوند تا کلمات جمعیت را از صفحه خیابان پاک کنند. جبر فیزیکی، حضور را قطعی و غیر قابل چانه زنی می کند. اینجا است که فضای عمومی به عنوان امر اصیل خود را نمایش می دهد و بازنمایی نمی کند. بنابر این نه تنها ضعف اعتباری فضای مجازی را برطرف می کند، بلکه حیطه عمل را نیز در اختیار دارد. تصاحب ادارات دولتی و مکان های عمومی اقدامی است، که هیچ امر مجازی و اعتباری نمی تواند در برابرش مقاومت کند. چه آنکه دولت و پارلمان خود مفاهیمی مجازی و اعتباری اند.

[divider]کارفرمایان دولتی و خصوصی[/divider]

هرچند شهر از بناهای منفرد ساخته می شود اما شکل دهی به کلیت آن به عنوان یک امر کلی در حیطه وظایف دولت تعریف شده است. دولت به مثابه یک مجموعه نخبگانی ِ مصلحت اندیش، باید نسبت خود را با خواست متعارض عمومی و در سطحی کلی تر با حوزه ی عمومی تعریف کند که گاه این حوزه را به عنوان امری اصیل به رسمیت شناخته و گاه آن را فاقد معنا دانسته و سعی در معنادهی و شکل دهی به آن دارد.

در دولت های دموکراتیک، به سبب آنکه ایجاد طرح های شهری در مقیاس وسیع نیازمند دخالت گسترده در وضع موجود و تخریب بناهای بسیار است، یا مقیاس طرح ها کوچک می شود و یا تعداد طرح های بزرگ به شدت کاهش می یابد، در چنین وضعیتی، دولت به عنوان یک خدمتگزار عمومی تلاش می کند تا در سفارش خود به برنامه ریزان، ضرورت های عملکردی را در اولیت قرار داده و فضاهای فاقد عملکرد صریح و روشن را از برنامه خارج می کند. مردم نیز به سبب آنکه حق مالکیت فردی بر حوزه ی عمومی ندارند، فضاهای شهری را به عنوان یک اولویت مورد بازخواست قرار نمی دهند(لنگ، ۱۳۸۶،۳۹).

اما دولت های غیر دموکراتیک به سبب تمرکز قدرت، توان ایجاد تغییرات بزرگ را دارند. نگاهی به طرح های شهری موسیلینی[۱۰]، استالین[۱۱] و چائوشسکو[۱۲] آشکار می کند کالبد شهر عرصه بروز و ظهور بلندپروازی هایی بوده که به نحو غالب با برپایی طرح های عظیم ساختمانی یا برنامه های مسکن عمومی در مقیاس انبوه، فضا را به مصرف بنا رسانده و امکان حضور جمعی را حداقلی می کنند و یا این فضاها را تحت تاثیر مونمان ها و بناهای حاکمیتی قرار می دهند. تعریف شهروندان در این سیستم ها، مجموعه ای از طرفداران دولت است که با عطف به مرکز قدرت، از پیوندهای افقی در میان خود بی نیازند. نظامیان حاکم برزیلیا نیز در طرح برنامه خود برای پایتخت جدید، تمایل به حذف شهروندان داشته و عرصه شهر را خالی از مخالفت های احتمالی می خواسته اند(بحرینی،۶۶،۱۳۹۰). مرور نظریات و گرایشات سیاسی لکوربوزیه[۱۳] و همگنانش نیز تمایل به فاشیسم و دولت موسیلینی را برای مثال آشکار می کند. چون ایده تغییرات بزرگ نیازمند کارفرمایان بی پیشینه اما قدرتمندی است که بتوانند رادیه سیتی ها[۱۴] و شهرهای پهنه بندی شده ی مدرنیستی را تجلی ببخشند(بحرینی،۲۸،۱۳۹۰).

رادیانت سیتی ِ لکوربوزیه
رادیانت سیتی ِ لکوربوزیه

ماخذ: ویکی پدیا

از سوی دیگر کارفرمایان خصوصی نیز در شکل دهی به فضاهای عمومی نقش تاثیرگذاری دارند. اما ضرورت کسب منفعت، سبب یکسویه شدن این فضاها شده و آنها را به عرصه های خرید، تفریح و غیره محدود کرده است. منطق اقتصادی نمی تواند اجازه بدهد مساحت قابل توجهی بدون کارکرد صریح و بهره ورانه رها شده و به دیگران تعلق بیابد. چنین است که تنها فضاهای عمومی ِ ساخته شده توسط بخش خصوصی یا به صورت مال ها[۱۵] و فروشگاه های بزرگ، معطوف به امر خرید می شود و یا در هیبت پارکینگ های این مراکز به سبب جداره های نفوذ ناپذیر، تصویری از برهوت غیاب انسانی را نمایش می دهد. تقلیل حضور به مصرف، توان محیطی را از عرصه عمل سیاسی به بهره مندی های بیولوژیک فروکاست می کند(گودسل،۹،۱۳۸۶).

جدول ۲: نسبت توانشی کارفرمایان در تولید فضاهای جمعی

ردیفدولت های دموکراتیکدولت های غیر دموکراتیککارفرمایان خصوصی
محدودیت هامقیاس کوچک طرح هاتعارض به عرصه های عمومیتک بعدی کردن سودجویانه فضا
امکاناتهمبستگی با فضای جمعیمقیاس بزرگ طرح هاتوان مالی ِ منفک از دولت

ماخذ: نگارنده

[divider]برنامه ریزان شهری[/divider]

به طبع انقلاب صنعتی، جدا از آرایش جدید طبقات اجتماعی، شکل گیری نهاد ها و ساختارهای مدرن دیگری نیز در تغییر مفهومی و کالبدی ِ شهر قرن نوزدهم تاثیر گذار بود. انفجار جمعیت، رشد حوزه های صنعتی در بافت های مسکونی و ناکارآمدی دسترسی ها سبب آن شد که برای مدیریت این پدیده های مدرن، شهرسازی مدرنی نیز طرح شود(بحرینی،۱۴۷،۱۳۹۰). متجددین بر آن بودند که برنامه ریزی می تواند معضل شهرهای صنعتی را در تمام بلاد حل کند.(همان، ۳۹) چرا که صنعت به عنوان مزیتی فراجغرافیایی شرایط مشابهی را در شهرهای مختلف ایجاد کرده بود. این داعیه ی بین المللی بودن همان مبنایی بود که سبب شد تئوری پردازان این حیطه برنامه ریزی شهرهای مختلفی را از آسیا تا امریکای لاتین به عهده بگیرند. رابطه ذاتی سود و عمل در نگاه مدرنیستی، سبب شد تا صراحت به عنوان یک مولفه ی رفتارساز خودش را در لایه های جامعه شناختی به یک سلیقه عمومی تبدیل کند. چیزی که از طراحی لباس تا طراحی بناها خود را به عنوان یک مد و تضمینی برای معاصر بودن به رخ بکشد(هلندر، ۲۱۷،۱۳۸۵). با الگو شدن عملگرایی و هدف مندی که می تواند به تضمین سود منجر شود، و از طرف دیگر وضعیت مغشوش شهر قرن نوزدهمی، برنامه ریزی به مهمترین شاخصه شهرسازی مدرن تبدیل شد(جابری مقدم،۱۵۹،۱۳۸۴). برنامه ریزی رویکردی کمی است که با تجزیه ی عوامل سازنده ی مسئله، سهم و تکلیف هر عامل را مشخص می کند و بن مایه ی این نگاه به هستی، مبتنی بر تجزیه ی موضوع قرار دارد. و زمانی که این موضوع شهر باشد، در کنگره ی سیام[۱۶] به سال ۱۹۲۸ به این نتیجه می رسند که حیات شهری را به مسکن، کار، تفریح و حمل و نقل تجزیه کنند و پهنه بندی را اساسی ترین رویکرد شهرسازی مدرن بدانند(بحرینی، ۱۳۹۰،۱۴). زندگی شهری از آنجایی که به انسان معطوف است، مجموعه ای ترکیبی از نیازها و به طبع کاربری ها است، اما در شهر مدرن، با جدا شدن خانه ها از فروشگاه ها، زمین های بازی، مدارس، و حوزه های کاری، اداری و صنعتی که توسط اتوبان های عریض صورت گرفت، شهر تبدیل شد به مجموعه ای از فضاهای موقتی که عمری چند ساعته دارند. با تعطیلی ادارات خیابان های بسیاری متروکه و خالی می شود که علاوه بر تهدیدات امنیتی اش، توان محیطی شهر را نیز در ذهن شهروندان فرو می کاهد. آنچه ساکنان اداری در این حوزه ها تجربه می‌کنند، مجموعه‌ای از رفتارهای معطوف به تکلیف است. آن‌ها وظیفه ی ‌شان را ادا می‌کنند و برای دریافت و بهره بردن از حقوقشان به حوزه های دیگری بر می‌گردند. بنابراین تجربه فضایی آن‌ها از این حوزه ی کاری امر مطلوبی نیست. به همین علت هیچ گونه حس همدلی و تعلقی نسبت به آن فضا در آن‌ها ایجاد نمی‌شود که با کاهش مسئولیت پذیری نسبت به مکان همراه است. نتیجه این امر بالا رفتن قابل توجه هزینه‌های نگهداری از شهر است؛ شهری که ساکنان‌اش، دوستش نمی‌دارند، شهر پر هزینه‌ای است. علاوه بر هزینه ای که رفت و آمد اجباری به طور مستمر به شهروندان تحمیل می کند(اکبرزاده،۱۳۹۰) مهمترین عارضه این تفکیک کردن آن است که فضاهای جمعی به عنوان فضایی کیفی مشتمل بر کاربری های متنوع و نامتعین هیچ فرصتی برای بروز در این نظام رفتاری ندارند. چه اینکه مدرنیست های دهه ۱۹۲۰ نیز فضاهای شهری را امری تشریفاتی و غیر ضروری می دانستند(براون،۱۳۸۶،۵۷). فضای جمعی بیش و پیش از آنکه مساحتی کمی داشته باشد، کیفیتی انسانی است از برهم نهی لایه های متعدد عملکردی و رفتاری که مبتنی بر ترکیب است شکل می گیرد و نه تجزیه. این تعارض رویکردی تحقق عرصه عمومی را در فضاهای شهری ناممکن می سازد. در رادیانت سیتی مطلوب لکوربوزیه با آنکه ۸۵% مساحت به فضای شهری اختصاص یافته بود، اما فضاهایی عظیم و بی توجه به مقیاس و حضور انسانی تنها عرصه ای بصری برای خودنمایی ساختمان ها ایجاد می کرد. جداره های نفوذ ناپذیر و فقدان کاربری های حامی و جاذب جمعیت شهری سبب می شد که این شهر با پشت کردن به مردم، توان محیطی را در ناخودآگاه جمعی کاهش داده و امکان تکوین عرصه عمومی را مختل کند(بحرینی،۱۳۹۰،۲۹).

جدول ۳: تناقضات رویکردی در شهرسازی مدرن با فضاهای جمعی

سیاست های شهرسازی مدرنضرورت های فضاهای شهری
برنامه ریزی؛ رویکردی کمی نسبت به فضاکیفیتی انسانی و غیرقابل پیش بینی
حیطه بندی؛ تفکیک کاربری هاترکیب و تجمیع کاربری ها

ماخذ: نگارنده

[divider]طراحی شهری به مثابه توانش محیطی[/divider]

از یک سو با این توصیف از شهر که مجموعه ی بناهای ساخته شده و فضای خالی بین بناهاست مواجهیم و از سویی دیگر طراحی شهری را سامان دهنده ی رابطه میان بناها و عرصه های بینابینی می دانیم، این تعریف موازی با تعریفی است که دموکراسی را به مثابه سامان دهنده ی امر خصوصی و امر عمومی توصیف می کند. جان لنگ در این باره معتقد است که :

” تعهداتی که اعضای یک جامعه نسبت به یکدیگر دارند، نقش حکومت ها و افراد را در اداره ی امور زندگی شان تعیین می کند. بحث بر سر این که چه چیزی خصوصی است و چه عمومی، و این که حقوق فردی در مقابل حقوق جمعی چیست، از ارکان اصلی طراحی شهری است ” (لنگ، ۱۳۸۶،۳۰).

فضای جمعی و توانش محیطی
فضای جمعی و توانش محیطی

ماخذ: Archdaily.com

این وصف از نسبت طراحی شهری و سیاست، رویکردی پایین به بالا را در جامعه موضوعیت می بخشد که با نگاه توتالیتر دولت های مقتدر دوره مدنیزم، که با برنامه ریزی، جهتی کل به جزء و بالا به پایین را الویت داده بودند در تعارض است. علاوه بر این شکل گیری انگاره های طراحی شهری همزمان با تکوین نگره های پست مدرن و شورش های شهری در جوامع مدرن و صنعتی در سه یا چهار دهه اخیر قرن گذشته آشکار می کند که طراحی شهری به عنوان رویکردی کثرت گرا، به جای حذف و تغییر مسئله ی شهر و مسئله ی جامعه، با رجوع به خواست شهر و خواست مردم، خود را به حل مسئله محدود می کند. نگاهی به حوزه های فعالیت و نمونه های برجسته طراحی شهری، آشکار می کند که کارکرد این علم جدید بیشتر در حل تعارضات میان بافت های قدیمی و جدید و انتخاب مدل های توسعه شهری و حل معضلات شهری در دانه بندی ها و سلسله مراتب غیر افلاطونی شهر است(بحرینی،۱۳۹۰،۱۶۷).

در مقابل مدرنیزم که از ۱۹۱۰ تا ۱۹۶۰ در صدد ایجاد نظم اجتماعی برای جامعه انبوه برآمد، پست مدرنیزم از دهه ۱۹۶۰ در صدد پاسخگویی به مسئله ی بی هویتی مکانی و ضرورت ایجاد یک جامعه مدنی بر آمد( Ley, 1987,40) طراحی شهری با ایجاد کیفیت های تعاملی، از تفاوت های فردی بناها، عرصه های منحصر به فرد شهری می سازد(بهزادفر و شکیبامنش،۱۳۸۷ ،۳)، که هر کدام به طبع بی مانند بودنشان، توان محیطی خاص خود را در ذهن مخاطب، ناخودآگاه می کنند. در این فرآیند تولیدی ِ فضاهای جمعی، مای جمعی است که الویت، موضوعیت و به طبع قدرت یافته، و نقش مکمل اش را در چرخه نظارتی و کنترلی دموکراسی ایفا می کند.

ویژگی های طراحی شهریویژگی های فضاهای عمومی
رویکردی پست مدرن
فاقد برنامه ریزی
جمع اضداد
حل تعارض ها و تناقض ها
هویت مندی
فاقد سلسله مراتب
عرصه اعتراضی
تکثرگرا
دموکرات
مسامحه جو

جدول ۴: نسبت طراحی شهری با فضاهای جمعی
ماخذ: نگارنده

[divider]معماری در عرصه عمومی[/divider]

مالکیت اساسی ترین پایه ی مشروعیت در دموکراسی است. خانه ها شهرها را می سازند و صاحبان خانه ها هستند که صاحبان جامعه اند. در عین همگنی و توازی در این امر، تمایزی حقیقی سطح مسئله را تغییر می دهد. آراء شهروندان هرچند متنوع، اما به کلیتی یک پارچه ختم می گردد. حال آنکه تنوع در نماهای شهری و معماری تک بناها، چون در مقیاس یک سکانس شهری جمعبندی می شود، تحت تاثیر آن میانگین جمعی در دموکراسی قرار نمی گیرد. به عبارت دیگر فضای شهری این ظرفیت را دارد تا تحت تاثیر جاذبه و یا ناهنجاری یک بنا مصادره شود. بدین ترتیب، صاحب بنا به واسطه حق مالکیتی خود، عرصه عمومی و توجه عمومی را به نفع خود تملک کرده و از اعتبار آن بهره ی شخصی می برد. به دلیل همین مسئله ساختاری است که معماری بناها بدون نقش کل گرای طراحی شهری، فضای شهری را از دموکراسی به آنارشی فرو کاسته و توان محیطی را در ذهن شهروندان با بحران مواجه می کند. بحران ِ درک ناشدن و مورد گفتگو قرار نگرفتن وضعیتی است که شهر را به عرصه مونولگهای انبوه و بی ارتباط بدل کرده و فضای ادراکی شهروندان را مختل می کند. در چنین نظامی مای کلی نمی تواند حافظ منافع مردمی باشد. در برابر چنین آسیبی، مدل های متنوع مشارکتی کارکرد می یابد که وجه مشترک همه آن ها تقلیل رابطه ی مستحکم مالکیت و اختیار و ارتقای آن به رابطه ی مالکیت و مسئولیت است. برنامه ریزی مشارکتی به عنوان رویکردی میانجی، با گروه کردن و ایجاد سازمان های مردم نهاد، فاصله ی بین فرد و جامعه را ساماندهی کرده و مالکین را به مسئولین مجموعه ی زیستی و نه تک واحد مسکونی خود ارتقا می دهد (ذبیحی،۱۳۹۰، ۱۸۵). این رفتار، هر چند در حوزه ی برنامه ریزی عمل می کند ولی به سبب گرایش به عموم و وضع ضوابط کیفی برای عرصه های زیستی، در مقیاس طراحی شهری نقش ایفا می کند.

فردگراییتوسعه مبتنی بر تک بناها
اصالت مبتنی بر تمایزات فردی
مونولگی، فاقد دیالوگ
رقابت برای حذف دیگری

عدم تشابه سبکی

فقدان حس عمومی مکان

آنارشیسم در منظر شهری

جدول ۵: ویژگی های توسعه مبتنی بر فردگرایی
ماخذ: نگارنده

[divider]نتیجه گیری[/divider]

آنچه از سطرهای پیشین برداشت می شود، طراحی شهری را نه به عنوان علت، بلکه به مثابه شاخصه ی دموکراسی و توسعه انسانی فهم کرده است. حوزه های بررسی شده مانند نقش دولت، برنامه ریزان و معماران تنها در صورت الویت یافتن با فضای جمعی در تعارض قرار می گیرند و در وجه کلی و در جای درست خویش سبب ساز شکل گیری این کیفیت عمومی برای تحقق شهری انسانی هستند. اما آسیب شناسی دخالت بیش از حد آنها آشکار می کند که تنها در صورت الویت یافتن طراحی شهری است که فضای جمعی امکان تکوین می یابد. آنچه در امروز ایران به چشم می آید، حذف و غیاب طراحی شهری در عرصه ی ساماندهی فضای زیستی است. شهرها به سبب آنارشی و لجام گسیختگی تک بناها، حس واحد مکانی را از دست داده اند. فشردگی بافت و سرعت، خوانایی مکان را فروکاسته و امکان تداوم خاطره شهری را در ذهن شهروندان مخدوش ساخته است. از سوی دیگر در شهرهای جدید دولت ساخته نیز برنامه ریزی کمی، سلول های زیستی بی ارتباط و بی بستری را بدون ایجاد عرصه ای برای ادراک فضایی به وجود آورده که نمی تواند بستگی مکانی متوسطی به کاربرانش هدیه کند و چون مجموعه ی پروت ایگو[۱۷]، تنها بافت های فرسوده ی سال های آینده را تامین کرده است(ماجدی،۱۳۸۹،۸۸). در اندیشه ی سیاسی، نظام هایی که با حذف عرصه عمومی، برنامه ریزی های دولتی را در کنار تبلیغات عمومی، به عنوان بدیل دموکراسی قرار می دهند، متهم به رفتارهای پوپولیستی[۱۸] هستند(آشوری،۱۳۸۵،۳۰۰).

sheset 2-0s1

شکل ۴: جعبه های زیستی ِ نماسازی شده
ماخذ: سایت رسمی پروژه پرند

در این نگاه طراحی برای انسانی نوعی انجام می شود که نیازها، معیارها و ویژگی هایش مبتنی بر تصورات حاکمان و برنامه ریزان تدوین شده و نه وضع موجود مردمی. در مجموع می توان طراحی شهری را حلقه گمشده ی تصمیم گیری و عمل برای دخالت در زندگی مردم به شمار آورد که حضور فعال مردمی را شرط بقای حیات انسانی می داند.

مدلدموکراسی حقیقیدموکراسی صوری
سیاست هاطراحی شهری برای توسعه پایدار شهری مبتنی بر برنامه ریزی و هدف گذار در معماری با ایجاد سلسله مراتب منطقی در تصمیم سازیبرنامه ریزی دولتی+ معماری پوسته گرا؛ حذف مردم و اصالت دادن به انسان و جامعه ای فرضی مبتنی بر مدعای حاکمیت
نتایجفضاهای جمعیجعبه های زیستی ِ نماسازی شده

جدول ۶: مقایسه تاثیر و تاثرات مدل های دموکراسی بر وجه کالبدی شهرها
ماخذ: نگارنده

منابع:

  • آشوری، داریوش، ۱۳۸۵، دانشنامه سیاسی، تهران، مروارید.
  • اکبرزاده، محسن، ۱۳۹۰، چالش های انتقال پایتخت اداری به بیرون از تهران، پایگاه خبری شهر الکترونیک، http://www.ecnn.ir/news-1186.aspx
  • بحرینی، سید حسین، ۱۳۹۰، تجدد، فرا تجدد و پس از آن در شهرسازی، تهران، دانشگاه تهران.
  • براون، دنیس اسکات، ترجمه ی مروارید قاسمی، ۱۳۸۶، عرصه عمومی، بخش عمومی و سود همگانی در طراحی، تهران، فصلنامه معماری ایران، شماره ۲۹-۳۰ سال هشتم.
  • بهزادفر، مصطفی و شکیبامنش، امیر، ۱۳۸۷، جایگاه راهنماهای طراحی در فرآیند طراحی شهری و نقش آنها در ارتقاء کیفیت فضاهای شهری، دوفصلنامه آرمانشهر، شماره ۱، سال اول.
  • بهزادفر، مصطفی و محمودی کردستانی، پیام، ۱۳۸۸، هنجارهای کیفی طراحی فضای شهری مردم مدار، دوفصلنامه آرمانشهر، شماره ۳، سال دوم.
  • پارکینسن، جان، ترجمه ی سحر قاسمیان، ۱۳۸۶، دموکراسی، معماری و فضای همگانی، تهران، فصلنامه معماری ایران، شماره ۲۹-۳۰ سال هشتم.
  • جابری مقدم، مرتضی هادی، ۱۳۸۴، شهر و مدرنیته، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ سازمان چاپ و انتشارات: فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران.
  • ذبیحی، حسین، ۱۳۹۰، کنکاش در نظریه ها، تئوری ها و اقدامات شهرسازی و معرفی برنامه ریزی شهری فازی، تهران، جهاد دانشگاهی.
  • گودسل، چارلز، ترجمه ی هدیه نوربخش، ۱۳۸۶، مفهوم فضای عمومی و جنبه های مردم سالارانه آن، تهران، فصلنامه معماری ایران، شماره ۲۹-۳۰ سال هشتم.
  • لنگ، جان، ترجمه سید حسین بحرینی، ۱۳۸۶، طراحی شهری، تهران، دانشگاه تهران.
  • مدنی پور، علی، ترجمه ی فرشاد نوریان، ۱۳۸۷، فضاهای عمومی و خصوصی شهر، تهران، شرکت پردازش و برنامه ریزی شهری.
  • ماجدی، حمید،۱۳۸۹، توسعه های شهری امروز، بافت های فرسوده ی آینده، دوفصلنامه هویت شهر، شماره ۶، سال چهارم.
  • ماجدی، حمید و منصوری، الهام و حاجی احمدی، آذین، ۱۳۹۰، بازتعریف فضای شهری (مطالعه موردی: محور ولیعصر حد فاصل میدان ولیعصر تا چهار راه ولیعصر)، دوفصلنامه مدیریت شهری، شماره ۲۷، سال نهم.
  • هلندر، آن، ترجمه شاپور جورکش و همکاران، ۱۳۸۵، مقاله مد و دموکراسی از کتاب دموکراسی و هنر، تهران، چشمه.
  • Gustafson, Per, (2001), .Meaning of

Place: Every Day Experience and Theorethical Conceptualization, Journal of Environmental Psychology no 21, pp. 5-16

      Ley, D. 1987.

Styles of the times: Liberal and Neo-Conservative Landscapes in inner Vancouver

      . Journal of Historical Geography, 13.

 

      [divider]پا نوشت[/divider]

[۱] Demos

[۲] Agora

[۳] Hyde Park

[۴] Trafalgar Square

[۵] Parliament Square

[۶] Habermas, Jürgen

[۷] Arendt, Hanna

[۸] Shalom

[۹] Forum

[۱۰] Mussolini

[۱۱] Stalin

[۱۲] Ceausescu

[۱۳] Le Corbusier

[۱۴] Radiant City

[۱۵] Mall

[۱۶] CIAM

[۱۷] Pruitt igoe

[۱۸] Populism

مطلبی دیگر
کسوف؛ نگاهی به نسبت سینما رادیوسیتی و حافظه‌ی شهری