میدان خاطرات فراموش‌شده … | مروری بر پروژه احیای میدان مشق، به‌عنوان نمونه‌ای از تلاش برای احیای فضاهای جمعی خاموش‌شده

نویسنده: عاطفه مهدوی | دانشجوی کارشناسی ارشد معماری منظر، دانشگاه تهران


ازآن‌جاکه فضای جمعی حیات خود را از حضور مردم می‌گیرد، شکل‌گیری آن امری فرمایشی نیست و مستلزم هماهنگی در مجموعه عوامل کالبدی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی است. چنانچه هرکدام از این عوامل خدشه‌دار شود ماهیت فضای جمعی دچار اختلال می‌شود.از این‌روی احیا و باززنده‌سازی فضاهای جمعی صدمه‌دیده نیز نیازمند همه‌جانبه‌نگری و رویکردی کل‌گرا به مفهوم فضای جمعی است. در این روند اگرچه مداخلات کالبدی لازم است اما به‌تنهایی سبب احیای فضای جمعی نمی‌شود. «میدان مشق» از قدیمی‌ترین و وسیع‌ترین میدان‌های شهر تهران است که درگذشته با خاطرات جمعی مردم درگیر بوده و امروزه جایگاه خود را در شهر ازدست‌داده است. به نظر می‌رسد آن‌چه می‌تواند سبب احیای دوباره این فضای شهری شود، اقداماتی ورای کالبد و عوامل بصری این فضا است.

به گفته «جعفر شهری» در کتاب تهران قدیم «از ابتدای شمالی خیابان باغ‌شاه (خیابان سپه) از طرف میدان توپخانه (میدان سپه) تا خیابان قوام‌السلطنه سردر و دیوار میدان مشق بود که سربازخانه مرکزی بود و سربازها در آن مشق نظام می‌کردند.» میدانی که بر اساس اسامی امروز خیابان‌ها از شمال به خیابان سرهنگ سخایی، از شرق به خیابان فردوسی، از جنوب به خیابان امام خمینی(ره) و از غرب به خیابان سی تیر محدود می‌شد؛ میدان خاکی بزرگی که در ابتدا خارج از محدوده شهر بود و تنها به مشق نظامی سربازان اختصاص داشت؛ از این‌رو میدان مشق نام گرفت.
پس از گسترش شهر تهران از سمت شمال و قرارگرفتن میدان مشق در محدوده شهر، این میدان به‌ تدریج کارکرد گسترده‌تری یافت. میدان مشق که ابعاد وسیعی نسبت به بافت اطرافش داشت محل وقوع رخدادهای جالبی شد که شاید اولین تجربیات ایرانیان در رویارویی با دستاوردهای تازه جهان بود؛ میدانی که در آن بالن هوا می‌کردند و مردم به تماشا می‌آمدند؛ میدانی که برای اولین بار هواپیما در آن به زمین نشست و از آن‌جا به هوا برخاست؛ میدانی که شاهد اولین نمایش دوچرخه بود. همچنین فضای میدان محل مناسبی برای بازی کودکان شده بود. میدان محل وقوع رویدادهای جالبی بود که موجب می‌شد همه مردم به حضور در آن تمایل داشته باشند و به ‌واسطه آن حضور هویتی مشترک در میدان بیابند. این امر در آن زمان سبب شد تا این فضا نقطه مهمی در حافظه جمعی مردم تهران باشد. داستان اتفاق‌های میدان، شعرها، ضرب‌المثل‌ها و خرافه‌هایی که میان مردم نقل می‌شد گواهی بر این مدعا است.
در اوایل دوره پهلوی به دلیل تأسیس دیگر پادگان‌های نظامی در خارج شهر، اعتبار نظامی میدان مشق کاهش یافت و آن‌جا به زمینی بایر در میانه بافت شهر تبدیل شد. پس‌ از آن مجموعه اقدامات عمرانی آغاز و به‌ تدریج بناهایی به میدان اضافه شد. اولین اقدام، تخریب سردر ناصری (زمان قاجار) و ساخت سردر جدید بود (پارسی، ۱۳۹۲). به ‌علاوه سبک بناهای ساخته‌شده و تأسیس اولین باغ ملی در این زمین نمادی از رفورم اجتماعی دوران رضاخان، متأثر از الگوهای وارداتی و غیرمنطبق بافرهنگ و شرایط اجتماعی ایران بود. باغ ملی تنها به مدت ۵ سال (۱۳۰۷-۱۳۱۲) استفاده و پس‌ از آن برچیده شد؛ اما نام آن به جای میدان مشق، همچنان بر سردر و محوطه باقی ‌ماند.
میدان مشق بخشی از با ارزش‌ترین خاطرات جمعی مردم تهران را تشکیل می‌دهد؛ اگرچه امروز به نظر می‌رسد حلقه‌ای از این زنجیره خاطرات مفقود شده است. آن‌چه از میدان باقی ‌است، به لحاظ هویتی نقش مهمی در اذهان مردم تهران ندارد. از سوی دیگر انتخاب نام جدید برای مجموعه، تلاشی برای زدودن نام قدیم و تاریخ آن از خاطر افراد است. محور اصلی این میدان از سردر باغ ملی تا ساختمان قزاقخانه، خیابان ملل متحد نام دارد.

آسیب‌شناسی وضع کنونی میدان مشق
چرا این فضای شهری به‌رغم ساختار با ارزش تاریخی و وجود پتانسیل‌هایی برای شکل‌گیری یک فضای جمعی، این‌گونه عمل نمی‌کند؟ پاسخ به سؤال طرح‌شده، بررسی وضعیت کنونی این میدان را می‌طلبد.
محصور بودن میدان: به‌رغم این‌که ورود عابران پیاده تقریباً از اکثر جداره‌های میدان به آن ممکن است، وجود موانعی مانند گیت یا نرده در محل ورود به آن سبب کاهش نقش شهری فضا می‌شود. شخصیت مستقل فضا که به ‌نوعی خود را از بافت‌های مجاور خود جدا کرده است، به لحاظ روحی با مخاطب پیوندی برقرار نمی‌کند و او را همواره در برزخی میان رفتن و نرفتن نگاه می‌دارد. به ‌بیان‌ دیگر نخستین پرسشی که در رویارویی اولیه با فضا به ذهن می‌رسد این است که «آیا اجازه ورود به این فضا را دارم؟». این حالت، ذهنی و درونی است و در واقع هیچ ممانعت مستقیمی برای حضور افراد در میدان وجود ندارد. البته این ویژگی را نمی‌توان به‌خودی‌خود نادرست پنداشت؛ چراکه فضایی متمایز و بسیار آرام نسبت به بافت اطراف آن شکل‌ گرفته است.
درک نشدن میدان به‌صورت یک کل: در سیر تغییرات کالبدی یک فضا، چنانچه تسلسل بین حال و گذشته‌اش به ‌خوبی درک نشود، هویت آن از بین می‌رود. اگر ذهن مخاطب نتواند بین آن‌چه از گذشته آن فضا در ذهن دارد و آن‌چه می‌بیند پیوندی برقرار کند، هویت فضا در ذهن او دچار اختلال می‌شود. میدان مشق به‌عنوان یک زمین یکپارچه در میان بافت شهری دارای شخصیت و هویت منحصربه‌فرد خود در اذهان مردم بوده است. اقدامات عمرانی و ساخت‌وسازهای متنوع در دوره‌های گوناگون سبب شده است امروز این میدان برای مخاطبان آن قابل‌درک نباشد؛ هرچند بسیاری از مردم از وجود میدانی به نام مشق درگذشته آگاه‌اند. چه‌بسا ناتوانی شهروندان در تشخیص مکان میدان مشق ناشی از همین غیرقابل‌شناسایی‌بودن آن در بافت اطراف باشد. امروز میدان مشق، یک کل واحد نیست؛ بلکه مجموعه اجزایی کنار هم است که هیچ پیوندی با یکدیگر ندارند.


فقدان فعالیت‌های مناسب و جاذب جمعیت: کاربری‌های فعلی میدان، مجموعه‌ای از ادارات، دانشگاه و موزه‌ها است و بیشتر مخاطبانِ این فضا به کارمندان اداره‌ها، دانشجویان دانشگاه هنر و رهگذران محدود می‌شوند. نبود کارکرد و فعالیت جاذب جمعیت و ضعف برنامه‌ریزی مناسب برای میدان سبب شده است مخاطبان انگیزه کافی برای حضور در آن نداشته باشند. این امر به کاهش تعاملات اجتماعی و درنتیجه مرگ خاطره جمعی از مکان منجر شده است و افراد خود را جزئی از مکان قلمداد نمی‌کنند. جوهر وجودی فضای جمعی، ماهیتی است که مردم را گرد هم جمع می‌کند و غالباً دلیلی ورای ویژگی‌های کالبدی آن است. تعامل اجتماعی و برقراری ارتباط، می‌تواند یک موضوع فیزیکی، یک نگاه، یک مکالمه و ارتباط بین افراد باشد که خود مستلزم تعریف رویدادها و فعالیت‌های مناسب و درنتیجه نقش‌پذیری مردم در فضا است (آتشین بار، ۱۳۸۸).
نبودِ زندگی شبانه: وجود کارکردهای اداری، آموزشی و موزه سبب شده است فضای میدان در شب هیچ کارکردی نداشته باشد. این مسئله سبب ناامنی سایت می‌شود. به دلیل نبود نظارت اجتماعی که معمولاً به‌واسطه کارکردهای دائمی در تمامی ساعات شبانه‌روز شکل می‌گیرد، کنترل فضا به وسیله عناصری مانند نرده اجتناب‌ناپذیر می‌شود.
ساختار کلی فضا؛ فضایی برای نماندن: علاوه بر نبود کارکردهای جاذب جمعیت، فقدان امکانات کافی برای حضور در سایت، تلقی مخاطبان از آن به‌عنوان گذر را بیش‌ازپیش تقویت می‌کند. جایی برای مکث و ماندن افراد لحاظ نشده است و این خود دلیلی برای گذر از میدان است. به‌ علاوه پیوستگی حوزه اطراف میدان و نبود تغییراتی در ماهیت فضاهای مجاور آن، فرصتی برای تأمل و مکث در مخاطبان فراهم نمی‌آورد. پیاده‌روی خیابان امام خمینی(ره) مقابل سردر باغ ملی بدون هیچ‌گونه تغییر ماهیت در امتداد خود، به خوانایی این مجموعه ارزشمند کمکی نمی‌کند.
منظر، باقی‌مانده‌ای از بناهای میدان: ضعف در تعریف مناسب منظر میدان به‌عنوان مهم‌ترین عرصه شکل‌گیری فضای جمعی، گم‌شدن آن میان توده‌های سنگین ساختمانی و تفکیک عرصه‌های گوناگون سبب اختلال در درک مناسب منظر میدان می‌شود.

احیای میدان مشق به‌عنوان فضای جمعی؟
احیای فضاهای جمعی مرده در بافت‌های تاریخی امروز از پیچیده‌ترین و مهم‌ترین مباحث شهری است. رویکردی که درروند احیا، مبنای عمل قرار می‌گیرد، با دو نگاه متفاوت بر فرآیند باززنده‌سازی فضای جمعی تأثیر می‌گذارد؛ رویکرد نخست بافت تاریخی را موزه‌ای از گذشته می‌پندارد و آن را کالبدی با ارزش تلقی می‌کند که باید در معرض مشاهده عموم قرار گیرد. رویکرد دیگر، فضای جمعی تاریخی را همراه با هویت جمعی‌اش ارزشمند می‌پندارد و تلاش دارد عملکردی متناسب با ویژگی‌های ساختاری و با توجه به نیازهای روز برای آن تعریف کند. برخی رویکرد اول را برای احیای فضای جمعی مناسب‌تر می‌دانند؛ چراکه کارکرد پیشین فضا بخشی از هویت آن شده است و باید با همان ساختار کارکردی به عموم شناسانده شود؛ اما برخی دیگر عقیده دارند رویکرد اول مفهوم هویت را به‌طور کامل در نظر ندارد؛ چراکه احیای گذشته یک پدیده و بی‌توجهی به اکنون آن، لزوماً آن را در ذهن جامعه امروز هویت‌مند نمی‌کند. درواقع زمانی می‌توان ادعا کرد یک فضا برای مخاطبانش هویت‌مند است که علاوه بر درک گذشته‌اش، امکان ساختن معنایی جدید از آن در ذهن مخاطب فراهم باشد؛ در غیر این‌صورت باگذشت زمان جذابیت خود را برای مخاطب از دست می‌دهد. اصطلاح «فرزند زمان خویشتن‌بودن» برای درک هویت منظر شهری بسیار کارآمد است. چنانچه هویت را تنها درگذشته جست‌وجو کنیم، شاخص مهم‌تری به نام «زندگی امروز» را از دست می‌دهیم (آتشین بار، ۱۳۸۸). در سال‌های گذشته محوطه میدان و بنای شهربانی مرمت‌شده‌اند؛ اصلاحاتی روی جداره‌های بنای شهربانی و نورپردازی آن، حذف فضای سبز میان میدان و تبدیل آن به عرصه‌ای یکدست و نیز طراحی محدود آب‌فشان‌ها ازجمله این اقدامات بوده‌اند. در حال حاضر اقداماتی از سوی سازمان زیباسازی شهر تهران در حال انجام است و به گفته رئیس این سازمان تا پایان تابستان ۹۴ به پایان می‌رسد(URL1). پیاده‌سازی خیابان کوشک مصری، اجرای مبلمان شهری میدان مشق، مرمت سردر باغ ملی، مرمت دروازه‌های ورودی میدان مشق، نورپردازی و مرمت جداره قزاقخانه ازجمله این مداخلات بوده است؛ درحالی‌که اظهار بی‌اطلاعی سازمان میراث فرهنگی از اجرای این طرح و سنگفرش‌شدن برخی خیابان‌های محدوده میدان مشق ازجمله کوشک مصری، بحث روز رسانه‌ها درباره این میدان شده است(URL2). به نظر می‌رسد موارد مهم‌تری در این میان فراموش شده‌اند. روشن است این مداخلات جلوه بصری میدان مشق را ارتقا داده‌اند و به همین دلیل واجد ارزش‌ هستند. توجه به مسئله نورپردازی و مبلمان در هر فضای شهری‌ اجتناب‌ناپذیر است؛ اما در این‌جا لازم است یک سؤال مطرح شود: نورپردازی فضایی که شب‌ها به روی مردم باز نیست و کارکردی ندارد تا چه حد ضروری است؟ در حال حاضر چه تعداد مراجعه‌کننده برای مشاهده بناهای ارزشمند آن، به میدان مراجعه می‌کنند؟ به صرف مرمت این بناها تعداد مراجعه‌کننده به چه میزانی افزایش می‌یابد؟
مجموعه مداخلات، اقداماتی کالبدی و بصری هستند که هیچ‌کدام از آن‌ها به محتوای میدان مشق به‌عنوان فضای جمعی نپرداخته‌اند. اقدامات نامبرده درمجموع از نوع مرمت است و از برنامه‌ریزی برای فعالیت‌های میدان هیچ سخنی به میان نیامده است. از آن‌جاکه مفهوم زیبایی‌شناسی از منظر هنر (آن‌جا که قرار است کاربردی و وارد زندگی شود) امری مهجور و ناشناخته است، تلقی ما از زیبایی‌شناسی، به دلیل مهجور‌بودن آن (حتی جامعه آکادمیک)، عامیانه می‌نماید؛ نوعی تزیین و بزک و صرفاً به کالبد پرداختن (منصوری، ۱۳۸۹). لازم است با نگاهی عمیق‌تر به مفهوم زیباسازی و فضای جمعی، مداخلات صورت‌گرفته از مداخلات کالبدی صرف به ‌سوی برنامه‌ریزی و تعریف فعالیت‌های جمعی ارتقا یابد. اگر رویدادها و برنامه‌های فرهنگی در دل بافت تاریخی، با ظرفیت و ویژگی‌های کالبدی و عملکردی بافت متناسب باشد، می‌تواند در قالب سناریوهایی به شکل‌گیری دوباره حیات بافت تاریخی شهر کمک کند؛ بنابراین رویدادها و اتفاقاتی شکل می‌گیرند که متناسب با ویژگی‌های اجتماعی، مذهبی، فرهنگی و کالبدی بافت تاریخی هستند و تعداد بسیاری از شهروندان را به‌سوی بافت تاریخی می‌کشاند. حضور دوباره مردم در فضاهای تاریخی که پیش‌ازاین در معرض فراموشی بودند، جان تازه‌ای به آن‌ها خواهد بخشید؛ حضوری که مبنای شکل‌گیری خاطراتی است که پس از پایان رویدادها، در ذهن جامعه می‌نشیند و با انباشت این خاطرات جمعی در طول تاریخ و تبدیل آن‌ها به حافظه تاریخی، هویت جمعی جامعه شکل می‌گیرد (دولت‌آبادی و دیگران).

پتانسیل‌های موجود
شناخت پتانسیل‌های میدان مشق، علاوه بر درک معضلات آن از ملزومات مهم در ساماندهی منظر این میدان است. به سبب وجود تاریخ قوی و مجموعه وقایعی که سهم بسزایی در تاریخ تهران داشته‌اند و نیز هویت گذشته فضا به‌عنوان فضای جمعی، نمادها و نشانه‌های معنابخش بسیاری برای احیای هویت میدان وجود دارد. می‌توان میدان مشق را «سینمای خاطرات تهران» نامید؛ به این معنی که این فضا همواره بستر نمایش رخدادهای جالب و جدید برای مردم تهران بوده است؛ رخدادهایی نه فقط برای تماشا بلکه برای لمس و تجربه فردی و جمعی. از سوی دیگر وسعت نسبتاً مناسب میدان در مقایسه با قطعات بافت متراکم اطراف، بستر مناسبی برای بروز فعالیت‌های جمعی در سطح شهر مهیا می‌‌کند. وجود بناهای ارزشمند مجموعه که در طول زمان به سبک‌های متنوع و برای کارکردهای متفاوتی طراحی‌شده‌اند، از دیگر پتانسیل‌های سایت هستند؛ بناهایی همچون ساختمان قزاقخانه، کاخ شهربانی، کاخ وزارت امور خارجه، کتابخانه ملی و توقیفگاه عدلیه ازجمله این بناها هستند. آرامش و سکوت مجموعه در مقایسه با محدوده اطراف آن از ظرفیت‌های مهم سایت است؛ هرچند ممکن است با افزایش جمعیت‌پذیری میدان، این پتانسیل اندکی در معرض خطر قرار گیرد.

راهکارهای پیشنهادی
با توجه به یافته‌های منظر میدان مشق و هویت پیشین آن، می‌توان از انگاره‌های (concept) متفاوتی در این فضا استفاده کرد: مجموعه‌ای فرهنگی، دانشگاهی، هنری، سینمایی و … .آن‌چه در همه این انگاره‌ها مشترک است، درک میدان به‌صورت مجموعه به‌هم‌پیوسته است و نه بناهایی جدا از هم که تنها کنار یکدیگر واقع ‌شده‌اند. اولین گام مداخلات، تعیین هدف در تناسب با انگاره است؛یعنی باید تمامی مداخلات در راستای اهداف تعیین‌شده صورت گیرند. مداخلات کالبدی که پشتوانه برنامه‌ریزی صحیح نداشته باشند، اقداماتی بی‌اساس تلقی می‌شوند و به‌رغم رویکرد مناسب، با شکست روبه‌رو خواهند شد. اگر میدان مشق را سینمایی از خاطرات تهران فرض کنیم و هویت آن را با نمایش و تجربه درگیر بدانیم، لازم است عاملی خلاق در احیای آن به‌عنوان فضای جمعی به کار گرفته شود. وجود عامل خلاق از دو جهت مهم است؛ در ابتدا، امکان درگیری مردم با گذشته میدان به‌عنوان فضای جمعی واجد ارزش تاریخی را فراهم می‌آورد؛ از سوی دیگر به دلیل کافی‌نبودن شناخت مردم از گذشته لازم است امکان ساختن خاطرات جدید نیز فراهم شود. چراکه بازیابی رویدادها و معرفی آن‌ها، مکان را معنادار می‌کند و این معناداری، فرد را به تغییر در نگاه و سپس به تغییر در رفتار با محیط و مکان وامی‌دارد. به‌علاوه با واردکردن جریان حیات معاصر فرهنگی شهر به بافت تاریخی، رخدادهای جدیدی در مکان شکل می‌گیرد که خود موجد خاطره‌های دیگری است و مکان را ملموس می‌کند (دولت‌آبادی و دیگران). هنر به‌عنوان عاملی خلاق می‌تواند در احیای میدان مشق به کار گرفته شود:
• استفاده از هنر برای بیان متفاوتی از خاطرات گذشته
• استفاده از هنر برای ساختن خاطرات جدید و غیرقابل پیش‌بینی، پیوند اجزای مختلف میدان و ساختن یک کل باهویت
درمجموع و بر اساس اهداف مطرح‌شده مبنی بر احیای هویت میدان مشق و ساختن خاطرات جدید، راهبردهای زیر می‌تواند در این امر به کار گرفته شود:
• ساماندهی میدان به‌منظور تشخیص حدود آن: با توجه به این‌که در حال حاضر هیچ‌گونه پیوستگی میان بخش‌های مختلف میدان وجود ندارد، محدوده آن نیز به ‌درستی مشخص نیست. برای درک بهتر حدود میدان قدیمی، با استفاده از روش‌های مختلف ازجمله پیوستگی گرافیکی، نشانه‌ای یا مشخص‌کردن چهارگوشه مستطیل آن می‌توان محدوده را برای مردم شفاف کرد تا از خیابان‌های اطراف آن، کلیت میدان را بهتر درک کنند.
• افزایش ارتباط بیرون و درون در مجموعه: فضای جمعی جدا از شهر نیست و لازمه تحقق آن درگیری با شهر و مردم است. برای کارکرد بهتر آن لازم است میان درون و بیرون این فضا ارتباط مناسبی برقرار شود.
• افزایش ارتباط میان توده‌های سنگین بنا و منظر: استفاده از سازه‌های نیمه‌باز در ترکیب فضاهای بسته و باز مجموعه
•استفاده از نمادهای میدان برای ایجاد کنجکاوی و درگیری با آن: می‌توان نمادهای گذشته میدان و فعالیت‌های آن را به‌عنوان برنامه‌های تفریحی یا عناصر نشانه‌ای در میدان به کار گرفت؛ به‌طور مثال برافراشتن بالنی بر فراز مجموعه که از سایر نقاط شهر دیده شود و نظرگاهی در میدان مشق باشد.
• از بین‌بردن محدوده‌های کوچک و افزایش پیوستگی منظر: جداسازی فضاهای باز میان بناها و اختصاص هریک از این فضاها به یک ساختمان به‌عنوان حیاطی خصوصی، بخش اعظم میدان را از دسترس عموم خارج کرده است. یکپارچه‌کردن منظر میدان و ارتباط فضاهای باز با یکدیگر، علاوه بر درک بهتر یکپارچگی فضای میدان از داخل آن، امکان خلق فضاهای متنوع و جالبی را فراهم می‌کند.
ایجاد کارکردهای اقتصادی، فرهنگی و هنری متناسب برای افزایش رونق فضا: تعریف فعالیت‌های اقتصادی متناسب با ساختار کلی انگاره حاکم بر میدان، از عوامل مهم در رونق آن به شمار می‌رود؛ از آن‌جمله می‌توان به طراحی فعالیت‌های اقتصادی اشاره کرد که مرتبط با فراغت مردم هستند و در سطح فضای جمعی کارکرد مناسبی دارند، نظیر فروشگاه‌های فرهنگی، هنری، رستوران، هتل و نظایر آن. وجود عملکردی مانند هتل در محدوده میدان علاوه بر ارزش اقتصادی، زندگی شبانه میدان را تقویت می‌کند.
لازم به توضیح است راهکارهای ارائه‌شده، پیشنهادهایی از مجموعه اقدام‌های ممکن است و پاسخ‌ها و گزینه‌های بسیاری در سطح کلان و خرد، در این فضا قابل ‌طرح هستند. منظر یک فضای جمعی زمانی موفق است که به لحاظ کارکردی، زیبایی‌شناسی و هویتی به موفقیت دست یابد. این امر حاصل نمی‌شود مگر با نگاهی توأمان به ابعاد عینی و ذهنی آن فضا. تعیین اهداف مشخص برای تأمین خواسته‌های انگاره طرح و مداخلات همراه با برنامه‌ریزی، احیای این فضای جمعی در دل بافت تاریخی تهران را ممکن می‌‌کند.

صفحه‌ی اصلی پرونده‌ی «فضای جمعی»

[divider]پی‌نوشت[/divider]

• آتشین بار، محمد (۱۳۸۸). تداوم هویت در منظر شهری، باغ نظر ۶(۱۲): ۵۶-۴۵.
• پارسی، فرامرز (۱۳۹۲). فضای باز شهری؛ تجربه میدان مشق، شرکت عمران و بهسازی شهری ایران (مادر تخصصی)، نشست پنجم. قابل‌دسترس در:
http://www.memarnet.com/sites/default/files/pdf/Mashq%20Square2.pdf (تاریخ مراجعه: ۱۰/۲/۱۳۹۴).
• دولت‌آبادی، فریبرز. معظمی، منوچهر. شاهین‌راد، مهنوش. شهــر، مکان‌رویداد – انباشت تجربه و خاطره جمعی تاریخی، قابل‌دسترس در: www.academia.edu (تاریخ مراجعه: ۱۰/۲/۱۳۹۴).
• شهری، جعفر (۱۳۷۱). طهران قدیم (جلد اول)، تهران: معین.
• منصوری، سید امیر (۱۳۸۹). زیباسازی و منظر شهری (مقالات و آراء نشست‌های تخصصی)؛ زیبایی‌شناسی ایرانی. تهران: پیکره.
•URL1: http://zibasazi.ir/fa/news/item/6512
•URL2: http://tnews.ir/news/FF2440400992.html

[divider]منبع[/divider]

فصلنامه معماری و شهرسازی همشهری معماری شماره‌ی ۳۰ | تهرانشهر

مطلبی دیگر
زندگی در چمدان؛ مصاحبه مدیر نوآوری مجله‌ی AR، سیمون استرسون با ایوان بان، عکاسِ معماری