روایتی از تاثیر رویدادها بر تاریخ معماری؛ مسابقه‌هایی که معماری را ارتقا دادند

نویسنده: علیرضا تغابنی/ معمار


در نخستین سخنرانی همایش «نقش مسابقات در پیشبرد معماری» که در زمستان سال ۱۳۹۱ توسط فصلنامه‌ی همشهری معماری برگزار شد؛ پس ازخوش‌آمدگویی سردبیر این فصلنامه (حمیدرضا ابک) و مقدمه دکتر افشار نادری، با گفت‌وگوی دکتر علیرضا تغابنی با مهندس مشهدی‌میرزا ادامه پیدا کرد که با نمایش اسلاید همراه بود. در این گفت‌وگو تغابنی با ذکر مثال‌هایی از مسابقات و جوایز آن‌ها، نقش این رویدادها را در تغییر سبکی عصر خود، به صورت مصداقی بررسی می‌کند. بحثی که در آن نقش سیاست و کارفرمایان اهمیت بسیاری دارد. این نوشتار خلاصه‌ای از این گفت‌وگو است و برای تطابق با نگارش نشریه و کوتاه کردن متن، با حذف بخش‌هایی در ادامه می‌آید.


آن‌چه که قصد گفتنش را دارم، بررسی انواع اتفاقات و مصداق‌هایی است که در طول تاریخ معماری در رویدادها به وجودآمده است؛ در معماری دو نوع رویداد عمده وجود دارد:یکی «مسابقات»، برای پروژه‌هایی که برنامه‌هایشان تعریف شده ولی هنوز ساخته نشده‌اند و دیگری «جوایز» برای ساختمان‌های ساخته‌شده یا برای معمار یا گروه معماری به خاطر چند پروژه‌‌. «مسابقات» را به شکل‌های مختلف تقسیم‌بندی کرده‌اند؛ مسابقه گاهی در سطح ملی برگزار می‌شود و گاهی فراملی است. هدف از مسابقات ملی بیشتر ترغیب معماران برای رسیدن به یک زبان ملی است وسیاست‌گذاران خواستار این هستند که معماری کشورشان بتواند به الگوهایی دست یابد که از کشورهای دیگر متمایز باشد. در مسابقات فراملی موضوع کیفیتِ پروژه‌ای خاص مهم‌تر است و این‌گونه مسابقات عموماً نتایج پربارتری داشته‌اند. در دسته‌بندی دیگری، مسابقاتی هستند که یا با برنامه فیزیکی مشخصی برگزار می‌شوند، یا برنامه بازتری دارندکه شرکت‌کننده برای طراحی اختیار بیشتری دارد و دخل و تصرف خلاقانه یا ابداع عملکردهای جدید، خود جزئی از مسابقه است؛ این اغلب برای پیشرفت خودِ معماری است. از لحاظ شیوه اجرا نیز مسابقات بسته، باز یا ترکیبی هستند؛ در مسابقات بسته شرکت‌کنندگان محدود و صاحب‌نام هستند که حتی به آنها پیش‌پرداخت نیز داده می‌شود. مزایای این شیوه این است که باعث جلب توجه به پروژه می‌شود و شانس ساخت شاهکار معماری بالا می‌رود و داوران در سیلی از طرح‌ها غرق نمی‌شوند اما مسابقات باز بهترین موقعیت برای جوانانی است که به دنبال مطرح شدن و ترقی کردن هستند؛ جالب این که معماران معروف اغلب در این گونه مسابقات، به خاطر ترس از آبروریزی و شکست،کمتر شرکت می‌کنند. موضوع مهم دیگر این است که شرکت‌کننده، مسابقه را اولین قدم برای جاودانه شدن در معماری می‌بیند. مسابقات ترکیبی، همان شکل باز را دارند با این تفاوت که تعدادی معمار صاحب‌نام هم به آن مسابقه دعوت می‌شوند. گونه‌ای دیگر مسابقه مفهومی در برابر مسابقه اجرایی است که کارفرما در اولی به دنبال انتخاب معماری مناسب است و در دومی در پی طرحی با جزئیات اجرایی؛ روشن است که شانس برنده شدن شرکت‌های بزرگ (با توجه به زمان) در شکل دوم بیش از دیگران است و در مسابقات مفهومی، این شانس برای همه تقریباً هم‌اندازه است.

کلیسای جامع فلورانس اولین نمونه مستند برگزاری مسابقه برای معماری است.
کلیسای جامع فلورانس اولین نمونه مستند برگزاری مسابقه برای معماری است.

آن‌چه‌که من به صورت نوشته‌ شده درباره شروع جریان مسابقات پیدا کرده‌ام، گنبد کاتدرال در فلورانس است که در نهایت«فیلیپو برونلسکی» در آن برنده و این ساختمان به نماد فلورانس و یکی از مهم‌ترین یادمان‌های رنسانس تبدیل شد. نگاه دقیق‌تر نشان می‌دهد که با گسترش انسان‌محوری در دوره رنسانس و رسمیت پیدا کردن نگاه فردگرایانه در طراحی، رنسانس نقطه گسترش این روند می‌شود، هرچند که در یونان باستان هم رقابت‌ هنرمندان و پیکرتراشان برای معابد ذکر شده است.
در ادامه به صورت مصداقی به پروژه‌های مؤثری در تاریخ معماری اشاره می‌کنیم که حاصل یک رویداد معماری بوده‌اند:

کریستال پالاس (قصر بلورین)
این پروژه که نقش مهمی در تاریخ معماری «مدرن» دارد، حاصل «شکست» در مسابقه طراحی یک نمایشگاه است. این مسابقه برنده‌ای پیدا نمی‌کند و از همین جهت با توجه به فرصت محدود برای اجرای نمایشگاه از« پاکستن» که سازنده گلخانه بوده است، برای ساخت پروژه دعوت می‌شود. پروژه در زمان کوتاهی ساخته می‌شود اما تأثیر مهمی در معماری مدرن می‌گذارد،خصوصاً که سرعت، صنعتی شدن و شفافیت از بحث‌های بنیادین این عصر بوده است.

کریستال پالاس اکسپوی 1851 اولین بنا با این حجم از شیشه بود.
کریستال پالاس اکسپوی ۱۸۵۱ اولین بنا با این حجم از شیشه بود.

برج ایفل
برج ایفل نیز برای نمایشگاهی در پاریس طراحی شده است. طراحی نمایشگاه بین ۱۰۷ شرکت‌کننده به مسابقه گذاشته شده بود اما ایفل،که دو همکارش روی این برج کار کرده بودند، آن را به برگزارکننده مسابقه ارائه می‌دهد. نهایتاً در حالی که باقی ساختمان‌های نمایشگاه به برنده مسابقه سپرده می‌شود، برای ساخت این برج نیز با ایفل قرارداد می‌بندند. پروژه در دوسال ساخته می‌شود اما ۵/۲ برابر هزینه تخمینی مخارج را به بار می‌آورد. آن‌چه که درباره این پروژه و پروژه «ژُرژ پمپیدو» اتفاق می‌افتد، موضع‌گیری تند هنرمندان آن زمان است؛ آن‌چنان که پس از ساخت ایفل جمع بزرگی از هنرمندان پاریسی، که نام کسانی چون «امیل زولا» نیز در میان آنها دیده می‌شود، با انتشار بیانیه‌ای به خدشه‌دار شدن چهره پاریس زیبایشان اعتراض می‌کنند اما هر دو پروژه در طول زمان مورد پسند جامعه و نماد پاریس و فرانسه می‌شوند.

برج ایفل که قرار بود بنایی موقتی باشد به شدت مورد اعتراض هنرمندان قرار گرفت.

مشهدی‌میرزا: باید به این توجه کرد که به طور معمول پس از نمایشگاه‌ها (اکسپوها) بسیاری از غرفه‌ها جمع‌آوری می‌شوند و قرار بر این بود که برج ایفل نیز موقتی باشد اما این نکته مهمی است که چگونه چیزی که قرار بود موقتی باشد، علیرغم تمام مخالفت‌ها ماندگار و اثرگذار شد. پروژه‌های عصر هیتلر که معماری کلاسیک پایه‌گذاری شد، حتی با وجود ماندگاری،تأثیرگذار نبودند. درباره ماندگاری و جنبش‌های معماری هم می‌شود سخن گفت.
درباره هر دو پروژه‌ مشخص است که این آثار از معماری زمان خود جلوتر بودند؛ یعنی عصری که هرچند در آن تکنولوژی ساخت پیشرفت کرده است اما معماری هنوز آن‌ چنان‌که باید، رشد نکرده است؛ به همین دلیل است که چنین پروژه‌هایی، چون فعالیت‌های آوانگارد دیگر، در ابتدا مخاطب را گیج می‌کنند؛ همان طور که حتی شاعران روشنفکر و معروف پاریسی رانیز گیج می‌کند. این معماری با آن معماری تغزلی، یا روحانی دوره نئوکلاسیک و باروک متفاوت است، چنان که در ابتدا کمتر کسی می‌توانست با موسیقی نوگرا ارتباط برقرار کند و زیبایی‌های آن را کشف کند. گمان من این است که دلیل ماندگاری ایفل هم همین کشف زیبایی‌هایش است.

مشهدی‌میرزا: این یعنی در حالی که با بسیاری از حرکت‌ها در ابتدا مخالفت می‌شود، باید بگذاریم که طرح مراحل بعدی خود را نیز طی کند.
باید بین معماری یا هنر خوب و هنر آوانگارد تفکیک قائل شویم. یک اثر هنری می‌تواند بسیار خوب باشد، یعنی به موازین سبکی خودش متعهد باشد و مردم آن را دوست داشته باشند؛ این گونه نیست که هر اثر خوبی، آوانگارد باشد یا عکس‌العمل منفی ایجاد کند، آثاری در طول تاریخ تلاش می‌کنند ژانر و زبان طراحی را عوض کنند؛ این ریسک بزرگی است و ممکن است شکست بخورد؛ حتی ممکن است کاری اشتباه باشد و کسانی که چنین تلاشی کرده‌اند، همواره با مخالفت و نقد شدید روبه‌رو بوده‌اند. همان طور که می‌دانیم نام‌هایی چون کوبیسم، امپرسیونیسم و حتی اینستالیشن (به معنای چیدمان)، که امروز برای این سبک‌ها و شیوه‌ها می‌شناسیم، در واقع برچسب‌های تحقیرآمیزی بوده‌اند که منتقدان برای این فعالیت‌ها انتخاب کرده‌ بودند.

اپرای سیدنی
این پروژه، مثال معروفی است که همه می‌شناسیم: مسابقه اپرای سیدنی، که با ۲۲۳ شرکت‌کننده برگزار می‌شود.«یورن اوتزن» که تحت تأثیر«آلوار آلتو» است، در این مسابقه شرکت می‌کند. داور مشهور مسابقه «ایرو سارینن» است که این پروژه را از میان پروژه‌های حذفی مسابقه خارج کرده، این جمله معروف را می‌گوید: «آقایان! این پروژه برنده مسابقه است.» اجرای این پروژه بسیار پیچیده است و ۱۶ سال طول می‌کشد و هزینه ساخت آن هفت برابر برآورد اولیه می‌شود. در اجرای پوسته‌ها مشکلات جدی‌ای وجود داشت و حتی معمار نیز راه‌حلی قطعی برای سقف‌ها نداشت. همین پروژه دست‌آویزی برای انتقاد به شهردار می‌شود، شهرداری که پروژه را با هدف ایجاد تصویری خاص برای شهر تعریف کرده بود. مشکلات اساسی، چون گنجایش افراد داخل اپرا، نیز همچنان ادامه دارد. اجراکنندگان مجبور می‌شوند تغییرات بنیادینی بدهند و اوتزن قهر می‌کند و ساخت پروژه شش سال دیگر ادامه پیدا می‌کند.
قدرت این پروژه در این است که در سازماندهی معماری متفاوت از رقبای خود است؛ بخش‌های مختلف پروژه تکه‌تکه شده و روی هم سوار می‌شوند. کنسول‌های نامتعارف دارد و این درحالی است که هنوز «نظریه جعبه» مدرنیسم قدرتمند بوده است. نزدیکی زمانی پروژه با بعضی پروژه‌های مهم نیز جالب است: اپرای سیدنی در ۱۹۵۶ طراحی می‌شود و لوکوربوزیه در ۱۹۵۲ رونشان را که خود نقدی به معماری جعبه ای است، می‌سازد. در همین سال‌ها است که سارینن فرودگاه معروف خود را، که گفته می‌شود تمثیلی از یک پرنده است، می‌سازد. در همین روند است که شاهد،آنتی تزی برای معماری جعبه‌ای و ظهور فرم‌های اکسپرسیو هستیم.

مرکز چندکاربری ژُرژ پمپیدو
مسابقه معروفی با داوری اسکار نیمایر و فلیپ جانسن در فرانسه برگزار می‌شود؛ اصولاً در فرانسه رایج است که سیاستمداران بخواهند با پول مالیات‌دهندگان، ساختمان‌هایی با تصویر فرهنگی بارز اجرا کنند تا به عنوان اثری ماندگار از دوره خود شناخته شود.
به این منظور ژُرژ پمپیدو و همسرش که از حامیان هنر مدرن بودند، درخواست ساخت بنایی را با برنامه فیزیکی ترکیبی دادند که از چندکاربری چون موزه هنر مدرن و کتابخانه و مرکز موسیقی تشکیل می‌شد. نفس ترکیب این عملکردها در این عصر اتفاق جدیدی بود و معماری جدیدی می‌خواست. هرچند که برنده مسابقه مورد علاقه پمپیدو نبود ولی پمپیدو به تصمیم داوران احترام می‌گذارد و پروژه ساخته می‌شود. پروژه‌ای که بسیار گران تمام شد و هنوز نیز هزینه نگهداری آن بالا است. این پروژه نیز آن‌چنان که باید، مورد قبول جامعه هنری فرانسه قرار نگرفت اما به محض تکمیل با استقبال عمومی مواجه و به عنوان نماد فرهنگی در پاریس شناخته شد. باید گفت که این بنا موجب پیش‌برد سبک «‌های‌تک» و استراکچر نمایان شد.
اینجا می‌توانیم در معماری خودمان مصداق‌یابی کنیم که: آیا زمانی که مسابقه‌ای برگزار می‌شود و کارفرما از نتیجه آن رضایت کامل ندارد به رأی داوری احترام می‌گذارد؟ نکته دیگر این است که «پیانو» در زمان برگزاری این مسابقه جوان و نسبتاً گمنام بود؛ در حالی که در کشور ما رایج است که جوان بودنِ برنده مسابقه، ضعف محسوب شود و گاه کارفرما به‌راحتی با نادیده گرفتن تلاش شرکت‌کنندگان اعلام می‌کند که مسابقه، برنده رتبه اول نداشته است.
همین نکته جالب است که سیاستمداری حامی این جریان می‌شود. البته وقتی طرح برج ایفل هم منتشر می‌شود، بسیاری از هنرمندان آن را به عنوان توموری در قلب پاریس معرفی می‌کنند. باید توجه کرد که این سیاستمدار تا چه حد شخصیت کاریزماتیک و مستحکمی داشته است که در برابر نقدها ایستاده است و به داورانی چون نیمایر و جانسن، که برنده مسابقه را انتخاب می‌کنند، اعتماد می‌کند.
البته درباره مسابقات معماری که به نتیجه نمی‌رسند با موضوعی روبه‌رو هستیم که من آن را « میانمایگی» می‌نامم، موضوعی که در مسابقات موفق می‌بینیم این است که این میانمایگی نه در معماران وجود دارد و نه در برگزارکننده. به عنوان آسیب شناسی مسابقات بد نیست، از گرو‌هایی نام ببریم که معروفند به این که در همه مسابقات شرکت می‌کنند؛ برای مثال از«لاک‌وود و ماسُن» نام می‌برند؛ این دو در ۲۰ مسابقه از ۳۰ مسابقه‌ای که شرکت کرده‌اند، برنده شده‌اند که به نظر می‌آید در زمینه شرکت در مسابقه متخصص شده‌اند. این دو را به عنوان نمونه‌ای از افرادی معرفی می‌کنند که تنها به‌دنبال کشف چگونگی نگاه و فکر داوران هستند تا مطابق سلیقه آنها طراحی کرده و پیروز ‌شوند. این گروه با هدف قرار دادنِ پیروزی، اعتقادات نظری و معماری را قربانی نگاه داوران می‌کنند. امروز می‌بینیم از این گروه نه اثر ماندگار و معروفی باقی مانده و نه اسمی از ایشان در تاریخ معماری وجود دارد؛ تنها همین شهرت شرکت در مسابقات باقی مانده است. در حالی که به طور مثال «آلدو رُسی» از بیش از۳۰ مسابقه‌ای که شرکت می‌کند در تعداد معدودی از آنها برنده می‌شود.

پارک لاویلت
این مسابقه مهم نیز در فرانسه و درباره کشتارگاهی است که قصد تبدیل آن به پارک را داشته‌اند. در سال ۱۹۷۶ مسابقه‌ای برگزار می‌شود که در سال ۱۹۸۰ و ۱۹۸۲ نیز تکرار می‌شود و نهایتاً در مسابقه سال ۱۹۸۲ از میان ۴۷۱ طرح شرکت داده ‌شده، ۹ پروژه به مرحله دوم می‌روند. شعار مجری جالب و پیشرو است که می‌گوید: «ما جایی را می‌خواهیم که همه مردم همدیگر را بدون توجه به نژاد و طبقه ببینند؛ جایی که صرفاً برای کودکان و سالمندان نباشد.» و این نشان می‌دهد که در کنار معماران و داوران چقدر نگاه و سطح فکری مجریان و سفارش‌دهندگان اهمیت دارد.
در این پروژه «برنارد چومی» برنده می‌شود و نگاه جدیدی در فرآیند طراحی معماری به وجود می‌آورد. پیش از آن، نگاه به معماری دیاگراماتیک و مدرنیستی بوده ‌است، این که دیاگرام‌های عملکردی در کنار یکدیگر قرار بگیرند و تبدیل به حجم شوند. اما اینجا تحت تأثیر اندیشه دیکانستراکتیویسم، سیستم‌ها روی هم انداخته شده و از روی هم قرارگرفتن لایه‌ها، پروژه به وجود می‌آید. لایه سطوح، یعنی سطوحی که وقایع زندگی مردم و تعامل‌های اجتماعی در آن اتفاق می‌افتد مثل پلازاها و پردیس‌ها. لایه خطوط یعنی مسیرهای حرکتی و لایه نقاط، که نشانه‌ها و نقاط مهم سایت است،روی هم قرار می‌گیرد. باقی داستان را نیز که در تاریخ معماری خوانده‌ایم. آنچه که مهم است این واقعه تاریخی است که بار دیگر به عنوان یک آنتی‌تز بسیار قدرتمند در برابر نگاه مدرنیستی می‌ایستد و معماری دیکانستراکتیویستی که از نگاه عموم بسیار عجیب بوده از بطن یک مسابقه جدی شهری و فضای سبز سر بر می‌آورد.

مشهدی‌میرزا: نکته جالبی که من متوجه می‌شوم این است که اغلب این مواردی که از آن صحبت می‌کنیم به نوعی پروژه‌های بخش دولتی هستند. چه روندی است که در دوره‌ای در بخشی از دنیا این مرجع موجب رویداد این تحولات بزرگ معماری می‌شود که امروز درباره آن صحبت می‌کنیم ولی در کشور ما یا کشورهای دیگر چنین نمی‌شود؟
البته این را تأکید کنیم که لندن پیشتاز مسابقات بود و این به دلیل توسعه اقتصادی و انقلاب صنعتی است که در آنجا روی می‌دهد و حجم سرمایه‌ای که وارد بازار می‌شود و همچنین نیاز به ساختمان‌هایی جدید برای حمل‌ونقل و آموزش و خدمات بهداشتی. انگلستان اولین کشوری است که صنعتی می‌شود و طبق آماری که راجر هارپر ارائه می‌دهد، در انگلستان ویکتوریایی و ایرلند، ظرف ۵ دهه ۲۵۰۰ مسابقه برگزار می‌شود، به طور متوسط هفته‌ای یک مسابقه. اما پروژه‌های شاخص را در فرانسه می‌بینیم که دلیلش شاید روحیه خاص فرانسوی‌ها است که آن را به عنوان پایتخت فرهنگی و دموکراسی معرفی می‌کند و همچنین قوانینی که چنین روحیه‌ای را در نظر داشته است.

مشهدی‌میرزا: پیش از این با یکی از همکاران در این باره گفت‌وگو می‌کردیم که قانونی وجود دارد که وقتی پروژه‌ها از سطحی گران‌تر و وسیع‌تر می‌شوند، باید در سطح اروپا برگزار شوند، البته من به خاطر ندارم که انگلستان نیز شامل این نوع قوانین اتحادیه اروپا هست یا نه. اما به‌ هرحال این یک نقطه مثبتی است که پروژه‌ها فراملی می‌شوند و رقابت فراتر از کشور گسترش می‌یابد.
البته من نمی‌دانم این قانون از چه زمانی است، اما به‌ هرحال در فرآیند آزمون و خطا رفته رفته شیوه‌ها اصلاح شدند‌؛ برای نمونه تاپیش از سال۱۸۴۲ در هلند هنوز هم اجباری برای قرارداد بستن با برنده رتبه اول مسابقه وجود نداشت، مثلا در ایران ممکن بود طرح شما در مسابقه برنده رتبه اول شود اما با برنده رتبه سوم قرارداد بسته شود. بعدها هم که برای جوایز مالی و هدایا قواعد سفت و سختی پایه‌ریزی شد، هنوز هم مسابقاتی که «طبق قواعد» برگزار شوند، بیشتر استثنا بوده‌اند تا اصل. در پروژه کتابخانه پاریس هم کسی برنده می‌شود، اما کولهاس نیز طرحی می‌دهد که یکی از مهم‌ترین بحث‌های معماری را رقم می‌زند: بحث آزاد شدن مقطع و در ادامه آن زبان جدیدی در معماری به وجود می‌آید. لوکوربوزیه آزادی پلان را مطرح می‌کند که دیگر لازم نباشد جرزهای ضخیم باربر در پلان وجود داشته باشد و فضا می‌تواند آزادانه بچرخد و پس از آن در پروژه شاندیگار، وُیدها مقطع را به پیش می‌برند.

جوایز
درباره‌ی موضوع جوایز می‌خواهم روی جایزه «پریتزکر» تمرکز کنم، جایزه‌ای که به صورت سالانه و برای معمارانی که در قید حیات هستند، برگزار می‌شود. جایزه‌ای که بر اساس فعالیت‌های معمار و با بررسی استعداد، نگاه معمار و تعهد معماران به آن‌ها تعلق می‌گیرد. شعار این مسابقه این است که به معماری جایزه داده می‌شود که توانسته باشد با هنر خود در محیط انسانی و انسانیت دخالت مداوم و باارزش داشته باشد.
این جایزه از سال ۱۹۷۹ با بودجه‌ای که جِی اِی پریتزکر و همسرش سیندی تأمین می‌کنند، شکل می‌گیرد و به نوعی نوبل معماری شناخته می‌شود که بدون توجه به ملیت، نژاد و ایدئولوژی به کارهای معماری رأی داده می‌شود. هرکسی که پروانه کار در هر کشوری داشته‌باشد، می‌تواند با ارسال طرح کارهای ساخته شده‌اش در این جایزه شرکت کند، به همین دلیل معماران گمنامی بوده‌اند که برنده این جایزه شده‌اند. داوری را ۹ داور صاحب‌نظر در رشته‌های مختلف از معماری، اقتصاد، آموزش و نشر و فرهنگ انجام می‌دهند. به دو جمله از ایشان اشاره می‌کنم؛ زمانی که فیلیپ جانسن برنده شد، برای او نوشتند: «به دلیل ۵۰ سال تخیل و جان‌بخشی به چندین موزه، تآتر، کتابخانه، باغ و سازه‌های یک‌پارچه» و برای سجیما گفتند: «به خاطر معماری‌ای که هم ظریف و قوی است و هم دقیق و سیال».

پریتزکر، جایزه‌ای است که به صورت سالانه به معمارانی که در قید حیات هستند، تعلق می‌گیرد. جایزه‌ای که بر اساس فعالیت‌های معماری و با بررسی استعداد، نگاه معمار و تعهد معماران به آنها تعلق می‌گیرد. این جایزه داوری حرفه‌ای دارد که گاه جوایز آن به معماران گم‌نامی تعلق می‌گیرد که جزء ستارگان رسانه‌های معماری نیستند.
پریتزکر، جایزه‌ای است که به صورت سالانه به معمارانی که در قید حیات هستند، تعلق می‌گیرد. جایزه‌ای که بر اساس فعالیت‌های معماری و با بررسی استعداد، نگاه معمار و تعهد معماران به آنها تعلق می‌گیرد. این جایزه داوری حرفه‌ای دارد که گاه جوایز آن به معماران گم‌نامی تعلق می‌گیرد که جزء ستارگان رسانه‌های معماری نیستند.

مشهدی‌میرزا: به جایزه‌های داخلی بپردازیم، دوست دارم خاطره‌ای که پیش از این برای من درباره جایزه معمار و تأثیرش روی زندگی حرفه‌ای شخصی‌تان گذاشت، حرف بزنیم. چون بحث اصلی ما این است که جوایز چه تأثیری روی معماری و خصوصاً روی معمارها دارد.
البته در این همایش، که درباره یک موضوع کلی است، ترجیح می‌دهم از خودم نگویم. در دانشگاهی که من در آن درس می‌خواندم، علاقه‌ای به معماری ایجاد نمی‌شد. گمانم این بود که در آینده باید گرافیک یا نقاشی را دنبال کنم اما جایزه معمار که در سال‌های آخری که ما در حال پایان تحصیل بودیم، شروع شد و برای من جالب و انگیزه ‌دهنده بود؛چرا که دیدم در کشور ما هم کسانی هستند که کارهای خوبی انجام می‌دهندو در عین حال مجموعه‌هایی هم هستند که به این‌گونه کارها ارج می‌نهند.


منبع: [button color=”green” size=”normal” alignment=”none” rel=”follow” openin=”samewindow” url=”http://memari.hmg.ir/Home/2732″]فصلنامه‌ی معماری وشهرسازی همشهری معماری[/button]

مطلبی دیگر
در آمیختگی اتمسفر فضای معمارانه در سینما